يکشنبه ۴ آذر
... می آمد شعری از جواد کریمی
از دفتر بداهه نوشت های من نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۴ اسفند ۱۳۹۷ ۲۳:۴۵ شماره ثبت ۷۲۱۷۰
بازدید : ۳۵۶ | نظرات : ۸
|
آخرین اشعار ناب جواد کریمی
|
صدای سوت و جیغ و،... کف زدن با داد می آمد
به ریتم هشت و شش، موسیقیِ دلشاد می آمد
سراسر از حیاطِ منزلِ همسایه هر لحظه
به گوشم نغمهء بادا،... مبارک باد می آمد
نمی گنجد به باور هم ولی با چشم خود دیدم
خرامان خنده بر لب داشت، با داماد می آمد
به دست انگشتر و گل، دست دیگر داده بر دستی
که در چشمم نه کم از هیبتِ جلّاد می آمد
به سر دیوار و در، آوار و صد خروار شد وقتی
به تن رخت عروسی کرده،... نو بنیاد می آمد
نرفت از خاطرم هرگز، ولی ای کاش تا او را
به عهدِ بسته با من لحظه ای در یاد می آمد
#جواد_کریمی
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و خاطره انگیز بود