« هوس »
هزاران مرتبه گفتم:كه آدم اين اگر دانست
كه دانش را اگر جويد، نگهداري آن بايست
اگر دانش بدست آري،رها منما نگهداريش
اگر بر دست خود داري، نموداري آن شايست
دلا صد دانش اَر داري، يكي نتوان عمل كردن
چودر راه هوس باشي،هوس از دانشت كاهست
دلا دانش چنان باشد ،هوس بر ضد آن باشد
كه هر دانشوري بايد،زِ خود اين نكته را دانست
هوسبازي خطر دارد و دانش صد هنر دارد
هنرور هر كسي باشد ، اين نكته را دانست
خداي فرد بي همتا ، كه دانش را بُوَد خلاق
يقين با دانش آموزان ، وِرا عهد و پيمانست
هوس يا دانش،اين هردو زِ يك تن مي شود ظاهر
كس اَر اين دو يكي داند،خودش در راه حيرانست
هوس را بنگر اي دانا ،به هر جا منزلش باشد
نه آبادست آن منزل، مداماً كفر ويرانست
به دانش بنگر اي دانا ،به هرجا مي رسد دانش
زِ دانشجو و دانشور ، به آبادي اش عنوانست
هوس را كي توان گفتن،كه از فرمان يزدانس
هوس را مي توان گفتن،كه از فرمان شيطانست
حسن اين نكته را بشكاف واين هردو يكسان نيست
هوس گمراهي است آخر ودانش جزء ايمانست
٭٭٭
زیباااااااااا