خدایا
چه حالی رو به تو دارم
صدایم قاصد بغضی ست نابخشودنی
از سنگ توبه
تو را می جویم آنجا که
دلی بشکست
حقیقتی مرد
پرونه ای از دست شمع اش جست
تو را می جویم آنجا که ...
خدا تنهاست
تنهایی اش را دوست دارد یا نه
صدایی می رسد از راه
از آن کوه است یا دریا
فراخ کن گوش و روشن دل که می بایست
صدای آشنا باشد
بگو هان کوه سر افراز کوه
چه می خواهی ؟
"خدا با ماست تنها نیست
شاهی مهربان برپاست
خاموش نیست
صدای تسبیح شباویزش فراموش نیست
دلی روشن می خواهد
کمی هم بندگی آنجاست
همه اش زیر سر دنیاست
با آن ژرفای پهنایش"
خدایا!!!!ببخش از من اشک ریزان
جویدم پوزه ی شیطان
اما درکت دشوار است
چرا آن مادر پنج طفل
کنار شوار مرده اش بیمار است
کمی آهسته تر وایسید
آن خشکیده سایه چیست که با گردو در جنگ است
سپیدار است
"""ببین ثمر ببین برگم
ببین سایه ی سترگم
نمی دانم تو را کی کاشت
دهقان نیست بیکار است"""
خدایا
چه حالی رو به تو دارم
سبک روحم چو قاصدک
نسیمی از تو می جویم
تیه ها بیابان ها
جهانی را می پویم
تا در معراج تو بنشینم
طواف خشت خشت آنجا
کنم گر رود چین هم
چه زیباروست چیست آنجا؟
من میرم
یوسف است یا مریم ،نمی دانم
ولی پشت سرش جالب
چرا رو می پوشانی
مگر نیستی در این دنیا در این قالب؟
تو را ای چرکیده رو ،دردت چیست؟حاجت چیست؟
چرا افسرده دل سردی
خدات آنجاست...
"""خدایم نه !
منو از خود رهاننده
جزامش را نصیب من
به روی من پوشانده
گریزانم از او از خلق""
بگو تو چیستی ای شی
بهاییم یا که انسانی
شبه یا مرغ خواشخوانی
که می پرسی ز حال ما""
نترس ای مرد سمیرغم
نه اینجایم نه آنجایم
به سوی قاف در راهم
می پرسم ز حال تو از آن گردو از آن مادر
صدایی می رسد از راه
از آن کوه است یا دریا
بگو
ای خشم موج افشان چه می خواهی؟