« عدالت »
طریق حکم یزدانی،عجب حکمی خطرناکس
به دریای خطر افتد ، اگر پیرو شود هرکس
بُود حرف از توانایی،چو قدرت باشدش هرکس
ابابیلی2 چرا افتد ،به دام پنجه ی کرکس3
خطر در حکم یزدانس ، اگر بشناسدش هرکس
که حکم و زینت دنیا بَرَد همراه خود هرکس
خطر با ما بسی باشد ،که نتوانم شمارم آن
خطر را می توان سنجد بفکر خویشتن هرکس
ره امر خدا جوینده را ، دایم به پا سنگس
رهی را فی المثل گویم ، ره امر خدا تنگس
جفا کردن به حقگویان طریق شخص گمراهس
زِ حقگو تا به حق نشناس،هزاران بُعد فرسنگس
جفا بر مردم ناحق،چو چوپان است وآن گُرگس
ترحم گرکند برگرگ،چوپان هم مثل آن گرگس
بُز و میش ضعیفی را ،بسا دشمن بُوَد هر کس
نه تنها دشمن کَل4، پلنگس یا همان گرگس
عدالت را مَثَل این شد ، مثل بر گله و چوپان
عدالت نِی به تاج و تخت شاهی است و اورنگس
حسن دوران با عدلی، اگر دانی دیگر بر گو
که این دوران بی عدلی،تو را این عرصگه تنگس
٭٭٭
2- پرستو 3- پرنده شكاري لاشخور 4- گاو و گوسفند نر - گاو ميش
زیبا سرودید