پنجشنبه ۲۹ آذر
|
دفاتر شعر حسن مصطفایی دهنوی
آخرین اشعار ناب حسن مصطفایی دهنوی
|
« سعادت »
بیا جانا زِ من بشنو ،سعادت را ببین اینجاس
سعادت با کسی باشد ،که دلخواهش همان یکتاس
درون سينه روشن كن ، اگر رمز دلت با ماس
كه رمز ما به يك رنگس و از رمز همان يكتاس
دلی کز عشق حق پُر شد، مداماً با خدا همراس
دلش با جمعیت نَـبْود1 ،میان جمعیت تنهاس
گل وبلبل به همراهن ،چه در باغ و چه در صحراس
که عشق بلبل از اول،برای باغ گُل شیداس2
خس وخارجهان هرجا،اگر درکوه ودرصحراس
برای سوختن باشد ، که آنهم واضح و پیداس
دل مردان روشن دل ،شعاعش در جهان پیداس
اگر در ورطه ی جهلس،همش با زهد وبا تقواس
کسی گر کور دل باشد ،اگر پیر و اگر بُرناس3
نبیند دانش اصلی ، که دل کورست و نابیناس
شعاع آفتابی را ، نـبیند آنکه نابیناس
شناسد آفتابی را ، چو اندر شدت گرماس
شعاع روشن خورشید ، بَرِ4 بینا بصر پیداس
دل خود را منوّرکن، که خورشید جهان آراس
چرا گرد جهان گردی ،سعادت در درون ماس
اگر جهلت برون کردی، ببینی روشنی از ماس
نتیجه جهل اگر جویی ، بجویی دشمنی با ماس
بسوزد خرمن ما را ،نتیجه اش دود و واویلاس5
پی زیبا نظر هستم ، که آن زیباتری از ماس
که هر زیبایی و زشتی ، زِ زیبایی آن زیباس
چرا از خود نمی پرسی،که زیبایی اگر از ماس
چرا در ما نمی ماند ، اگر بنیاد آن از ماس
گر آن افعال زشت خود ،برون کردی خودت زیباس
که این تاریکی جهلس، به ما زشتی آن پیداس
هر آنکس نور ایمانش ،به نور عقل خود بیناس
صفات ذات نیکویش، زِ نور ذات نیکش پیداس
حسن می خواند شعری را وگفت این شعرما برجاس
که هر زیبایی و زشتی ، به پیش لطف آن زیباس
٭٭٭
1- نباشد 2- شيفته- سخت عاشق 3- جوان 4- پیش 5- افسوس- دريغا
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
آموزنده و زیبا بود