خواب خوش می بینم اینک
در دل تاریکی مست می تازم
هر درختی آتش گرفته است
ما ز رنجوری های زمان در گذریم
حُکم مرگ به دنبال هر یک از ماست
دل بسته سرزمین و تاریخیم
فیل در تاریکی می خندد
چهار ستون تن ما لرزان است
این شتر نیست و کبوتر
ما در چاه لب تشنه ترینیم
شعر می خوانیم به جلوه جان
آینه تابناک است زیر نور ماه
رخ به رخ دیوانه واریم ما
این رویا نیست در ژرفای جان
یک روز خسته است در لبریزی از باد
ما نشسته زیر درخت سنجد
اوراد می خوانیم به نوای خوش داوود
این شب تشنه در گریز است از ماه
فیل در تاریکی می خندد
ما چه خندانیم از بیداری ماه
این نقش برجسته را می دانیم بر غار مغاک
لحظه ها در شتاب اند و ما گمراه
این شب خوش انگار بی پایان است
بیا در این یکرنگی ها شاد گردانیم
بیا در این خواب خوش
بمانیم در تنهایی های رویاگون
دل ببندیم به سنجد یا که فیل
بیا در این خواب خوش
دل خوش کنیم به پرواز کبوتر
پای درخت انجیر اوراد بخوانیم
بیا تشنگی هامان ا لبریز کنیم
از عشق و رسوایی ها
دل ببندیم به چشم های پلنگ
هیچ ترسی نیست در دل تاریکی
فیل نقش برجسته می شود در غار
ما می مانیم و رویای سبزینه جان و زمان
بیا دل ببندیم به اوراد جان
بیا بدویم هم پای پلنگان بیدار
دل را در گرو انسان طناز گردانیم
این رویا نیست در خواب خوش
فیل در تاریکی می خندد
ما گریزانیم ز ژرفای یک روز دیگر
شب در کمین هست پای درخت سنجد
گل دلبسته می شود هر یک از ما را
بنوشیم شراب ناب را در مستی آینه ها