يکشنبه ۲۷ آبان
|
دفاتر شعر رضا عزیزی (رهگذر)
آخرین اشعار ناب رضا عزیزی (رهگذر)
|
شاعری از تو ، میسراید ،آه
گفته بودم که جا نزن اینجا
گفته بودم ، شبیه باتلاقم...
بیخودی دست و پا نزن اینجا
گفته بودی که تا پایان ...
که به پایم تو می سوزی
سوء قصدت چه کاری بود
گفته بودم که مرموزی...!
گفته بودی:" سزای من مرگست"
مست بودی ، زمان این فرمان!!!
تا به خود آمدی غزل پوسید...
زخم ما کهنه ست و بی درمان
بغض این قصه هم ،که شد تکرار...
بغض این قصه هم، که شد دلگیر
حمله کردی، دلت خنک گردد
من به خود آمدم، ولیکن دیر
پنبه ات هی آرام ،سر من می برید اما
تا! رسید چاقویت، به جگر نفهمیدم
چشم هایت...آه!، حربه ی دل فریبی بود
هرچه کردی با من، مَنِ خر نفهمیدم!
#ر_ع
#رهگذر
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غمگین و زیبا بود