دوشنبه ۳ دی
شومینه شعری از رامین مهبودی
از دفتر حرف دل نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۷ ۱۲:۱۸ شماره ثبت ۶۹۰۴۶
بازدید : ۷۶۶ | نظرات : ۱۶
|
آخرین اشعار ناب رامین مهبودی
|
شبی از شبان پاییزی
که مسیرم به خانه خط می داد
دست در جیب و سر به یقه
در مسیر سرد پیاده رو
چشمانم سنگفرش می دید و
ذهنم هوای گرم خانه را
ناگهان صدای ضعیفی گفت
زیبا تر از سنگفرش ندیده ای؟
دختری جوان و بی پروا
که به تن هودی بلندی داشت
دست ها را به هم می سائید و
گاهی به نفس گرم می کرد
دخترک جوان و زیبا بود
صورت ظریف و لبهایش
بی بزک هم فریبا بود
دخترک بیراهه نبود اما
در میان جمع آدم ها
عاجزانه تنها بود
سر تکاندم و گفتم
تو از سنگفرش هم زیباتری
در اتاق کوچک من اما
هیچ شومینۂ گرمی نیست
گفتم و ره گرفتم و رفتم
رفتم اما ندانستم
دخترک در آن شب سیاه
روشنای کدام محفل شد
گرمای تنش را از شومینه گرفت
یا از تن گرگ صفتی پلید
|
|
نقدها و نظرات
|
درود بر استاد استکی عزیز بله همین طور است، این یک مورد از هزار مشکل این جامعه است | |
|
درود مهربانوی زیبابین سپاس | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.