خوش به حال....

درود بانوی مهر

زیبا سرودید

درود بانو
بسیار زیبا و جالب بود
خوش به حال آنکه جانش رااحساسی نبود
رد پای خاطره در جان او جایی نبود

خوش به حال آنکه جنس جان اواز چوب بود
وقت پختن روح او را اخگری از دود بود

بیدل بی چاره آن انسان خام
بابت پختن به هر سو
عاقبت دلخون بود
خوش به حال آنکه جانش راتمنایی نبود
از پی خواستن رسیدن تا به کامشهیچ اصراری نبود

خوش به حال آنکه پندارشکنون و لحظه بود
در دمی خوردن غنودنفکر فردایی نبود

خوش به حال آنکه در قاموس خلقتنام او آدم نبود
از بهشت رانده به جبران گناهشدر زمین ساکن نبود

خوش به حال آنکه محروم از ارادهخلقتش مجبور بود
در میان عقل و عشقش هر کدام محکوم بود

خوش به حال آنکه اقلیمش میان طور بود
رسته از آیین مرسوم و ریا پرنور بود

بله مهربانو
خوش بحال آنکه اقلیمش میان طور نبود
احسنت دست مریزاد
عالی می سرایید دوست من
خدا قوت لذّت بردم

درودتان بانو خزاعی
زیباااااااااااا

هزاران هزار درود استاد خزاعی احسنت من لذت می برم از این مدل سرودن که قویا باب طبع هستش و می آموزم اط محضرتان

مرهون محبت و توجه شما استاد بزرگوار هستم

درود بر شما نازنین بانو
زیبا سرودید بسیار عالی احسنت

نظر لطف شماست خواهر گرامی ام

می تونم بگم شعرهاتون
اکثرا جالب و نو نگارند
افرررررین