سه شنبه ۴ دی
داستان شعری از ایمان زلکی
از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۷ ۱۸:۲۱ شماره ثبت ۶۷۴۱۹
بازدید : ۳۸۳ | نظرات : ۵
|
آخرین اشعار ناب ایمان زلکی
|
گویند عاشق بیچاره ای را در راه منزل معشوق به تمسخر گرفتند که ای فلان اگر تو عاشقی هر جا ک او باشد دیده ات او بیند و نیازی به دیدن ظاهری اش نباشد . عاشق بیچاره جواب داد که همه جا او را میبینم ولیکن بی اختیار ره منزلش میکنم که اختیار از دست رفته و صاحب قدم هموست . راه را او بر من هموار کرده و سختی سخن عامدانه اغیار راحت . هر که افتابش بیند گرم گردد و انکس که سایه بگزیند نور . خواه گرما بینی و خواه نور ، از اوست که زنده ای . عالم همه در نور او می زیند و بیخبر . انرا که خبر شد زبانش بسته و کامش خاموش که سخن از نور با کور نگویند که نداند نور چیست و ظلمات دیده او را پر کرده . سخن با کسی باید گفت که گوش جانش شنوا و دیده دلش روشن باشد. هر چند که انرا هم نباید گفت.
" ایمان زلکی"
|
نقدها و نظرات
|
جناب استکی بزرگوار با سلام و عرض ارادت و تشکر از بذل توجه شما باید به عرض مبارک برسانم که در این نوشته بیان واژه کور به روشن ضمیران و اگاهان قلبی اطلاق نگردیده بلکه روی سخن با کور دلان است که نمیبایست از نور با انها سخنی به میان اورد. و این گفتار نصیحتی ست از عاشق به ان شخص سوال کننده . سپاس فروان از تذکر حضرتعالی | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
جالب و زيباست
جسارتا كاش بجاي واژه " كور" مورد ديگري را انتخاب مي نموديد
چون بيشتر آنها روشن ضمير تر از كمترين هستند