بی واهمه ایران را... خوردند و جهان را هم
با نامِ مسلمانی، بستند دهان را هم
از سُفره ی مظلومان خود لقمه گرفتند و
در ظرفِ جدا بُردند سهمِ اخوان را هم
تصویرِ اذان را بر گلدسته نمی بینم
انگار که دزدیدند مقداری اذ/ان را هم
هر جمعه دعا کردیم تعجیلِ ظهورش را
شرمنده ی ما کردند آقای زمان را هم
با غارتِ بیت المال هر ثانیه لرزاندند
روحِ شهدا... جسمِ همسنگریان* را هم
روزیِ خلایق را با قطره چکان دادند
لوطی خوره اش کردند آن قطره چکان را هم
پیغام رسانی ها، شد باعثِ آگاهی
گفتند که ممنوع است "پیغام رسان" را هم
دیدند که محتاجِ یک لقمۀ نان هستیم
آغشته به خون کردند آن لقمۀ نان را هم
کردند چپاول را... بستند به پا غُل را...
آزادیِ بلبل را... حتی خفقان را هم !
"هان ای دلِ عبرت بین، از دیده نظر کن هان
ایوانِ مدائن را... هرچند که آن را هم..!
#مهدی_صادقی_مود
برای آنهایی که با دزدی، اختلاس،زندگی اشرافی،آقازاده پروری و... باعث فقر مردم و ایجاد فاصله طبقاتی شده اند
دوباره خواندن غزلتان لذتبخش بود