مادر
روز ولادتم، من و دستان مادرم
چشمان خیس من، لب خندان مادرم
رزقم ز سوی حق چومهیا شد از برم
گویی که زنده از رمق جان مادرم
با این جهان غریبه و دلتنگ و مضطرب
اغوش مهر وا شد و مهمان مادرم
هرلحظه با محبت او غرق شادیم
هر دم غریق بحر پر احسان مادرم
آسوده خفتم از همه چشمهای بد بدور
چون در نگاهبانی چشمان مادرم
چشمم گشودم و به نخستین نظاره ام
دیدم دعای خالص و قرآن مادرم
چون باغبان، مراقبتم کرد و من چو گل
تحت نظارتش به گلستان مادرم
هر گه ز درد و رنج جهان جان به لب رسد
با حال مضطرب پی درمان مادرم
راه سعادتی که کنون حاصلم شده
مدیون رستگاری و ایمان مادرم
باید صبا که جان حقیرم فدا کنم
دار و ندار من همه قربان مادرم
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
درودبرتمام مادران عزیزومهربان دنیا