يکشنبه ۴ آذر
شام آخر شعری از محمدرضا بهرامی
از دفتر شور عشق نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۷ ۲۳:۴۹ شماره ثبت ۶۵۰۱۳
بازدید : ۵۸۶ | نظرات : ۱۱
|
آخرین اشعار ناب محمدرضا بهرامی
|
از بس که روزگار بد آورده بر سرم
در، بد بیاری از همه انگار سرترم
از هر کرانه سنگ تباهی نشانه رفت
آیینه ی خیال تو را در برابرم
شعرم غزل غزل شده توصیف چشمهات
یعنی نشسته حسّ نگاهت به دفترم
ایمان به باد داده ی صنعانِ ارتداد
ترساییِ نگاه تو کرده ست کافرم
تنها تر از همیشه ی این کوچه ی غریب
شام سپاه سایه نکرده ست باورم
با قامتی شکسته زمینگیر می شود
رقصیده پیش پای تبرها صنوبر م
کوتاهم آن چنان که نخیل است بر صلیب!
دزدِ مسیحِ منتظر شام آخرم....
#محمدرضا_بهرامی
|
نقدها و نظرات
|
درودادرود خدمت شما مهربان دوست ادیبم همیشه مهر شما شامل حال حقیر بوده بیکران سپاس مهربان پاینده و پیروز باشید سپاس | |
|
درود و سپاس استاد بزرگوار مقدمتان گلباران پاینده باد | |
|
درود متقابل خدمت شما شاعر بانوی ارجمند همیشه سپاسگزار مهر پیوسته شما هستم مانا باشید مهربانو | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
نومید و زیباست