ستایش بی الف
درود برصنع پدیده زمین و درود و تهیت بر صنع پدیده هستی وخلقش،مخلوقی که حقیقتش بر مسیری تعیین شده؛
پرستش
درست مسیریست که سلوک درش پرورش گرفته.
معبود من درود بر توست که عدلت بر هر حروفی وبر هر بی حروفی میگنجد چه برسد به قسط سترگ و همیشگیت
معبد من تویی که لم یلد ولم یولد در وصفت و در کتب گذشته حکم بر بزرگیت میبرد.
بزرگی که نظیرش در هستی نیست و همین بس که تو بر هیچ علم و تکلمی بدون بهره نیستی.
فرقی نکند تمتع بندگی بر بنده حقیرت چه سود و ضرری برد.
حکم نمودنت رو به کدرت نرود وکسی بر حکمت سکر نورزد.
علمت در حلمت وچشمت در سلمت سرچشمه گرفته که تو در وصف نگنجی.
گذرت بر گذری نیفتد ولیکن گذر عمر در گذرت میگذرد.
تو خلق کننده هستی،به وسعت نیستی جهنم وبه هستی بهشت لم یزل.
بلی؛تو وجودیتی که پیشه برده بر هر موجودیتی،پس رفعت کن.
درست نمیشود هیچ مقتضی گر تو بر نبوندی قدر.
جزتو در وصف بصیرت که گفت هدی و رحمه لقوم یومنون.
مگر بصیرت در عزم صحیح ودرست چون یمی در نمی مخفی نشده.
گر قصه قصه عیسی شود که گفت؛ گرجز یومنون بودی درخت به گفتنت کنده شده ودر بحر میگنجد.
پس فهمیدیم که در زمره مومن شدن و به بصیرت رسیدن مشکل رسیدنیست،
لیک نبود درویش در پی عشقی کشنده کشیده شود.
ربی که خورشیدش به مسخری زمین نور گرفت،نسزد که لطفش بر بنده حقیرش چون دری شود بسته بر روی فقیری ،در چشم دوزی به دستی گشوده.
(یزدان حسین چناری)
قلم تان استوار
جزاک الله خیر🌷