جمعه ۳۰ آذر
|
دفاتر شعر علی احمدی (حادثه)
آخرین اشعار ناب علی احمدی (حادثه)
|
گفتم ای مدعی وادی عشق
باعث سبزی و ویرانی عشق
پس چه شد حس کبوتر وارت
آن همه شیرینی گفتارت
تازه آغاز ره این سفر است
کل احساس کنون در خطر است
........................
گفتی از عشق سخن ساز مکن
ره احساس به من باز مکن
به جز از پول که ایمان من است
مبحثی تازه تو آغاز مکن
...................
گفتم هیهات چه شد آن همه مهر
به کجا رفته ردیف این شعر
گفتم آن عشق پریزاده چه بود؟
از فریب من بیچاره چه سود؟
گفتی ای مضحکه بود و نبود
بحر سرگرمی و بیکاری بود
نیش خندیدی و رفتی به درک
سوختم از هوس و دوز و کلک
..............
نگه با همه بیگانه تو
خواستگاران به در خانه تو
عقده عشق و همی حسرت مهر
نیمه شب ،شمع و گل و بلبل و شعر
کلبه ای در هوس جنگل دور
رنگ رخساره ز هجران شده بور
گل نارنج و اتاقی و شبی
کام جستن به تمنای تبی
آن همه عشوه گری های لوند
چشمک شیطنت و زلف کمند
چه شد آن صورت بی رنگ و ریا
هم نشینی به گل اقاقیا
صحبت ساحل و معوای سحر
می گرفتی فقط از غنچه خبر
سنت و رسم به چشمت همه پوچ
چشم دنیای بدون من لوچ
ادعایت به درازای زمین
گونه ات از عطش بوسه نمین
دل و دین و شرفت من بودم
معنی مطلق آدم بودم
...........
ای که گفتی ز سرت بودم بیش
گفتی عشق تو مرا باشد کیش
بحر اندوه تو آواز شدم
حال گویی به دلت گشتم ریش؟؟
....................
پاسخ این همه دیوانگیم را دادی
آن زمان که دل شیطانی خود وا دادی
افتخار و هنرت عاشق من بودن بود
عشوه ات بحر رقیب و ضررت با من بود
درد و آوارگی ات سهم من بی دل و جان
موسم لذت و عشقت جملگی بی من بود
نیمه شبهای دل آویز تو فرزند هوس
پنجه در پنجه حیوانی منفور مگس
خلوت پاک مرا غرق خجالت کردی
کل احساس مرا وقف نجاست کردی
سالها کندن جان در عطش خنده تو
تو اسیر دگری بودی و من بنده تو
پوشش ننگ تو بودم ،بده در نزد کسان
جگرم سوخته از سوز دل بوالهوسان
مست انگور و توهم زده از اشک خدا
آرزویت که بمانی شبی از من تو جدا
من سرگشته چه حاجت به خیانت بازی
با سگ و گرگ و شغال تا به کجا دم سازی
سالها در عطش گرمی تو خار شدم
تندرستی همه آفت زد و بیمار شدم
مور قانع بدم و ملک سلیمان به برم
از پس زهر جفاکاری تو مار شدم
خُلق سگ مَشرب ما را همه دیدند ولی
کس ندانست ز دندان تو سگ پیشه چنین هار شدم
هر زمان عشق فرو خوردی هی لغزیدی
هر نفس از بر نابودی من کوشیدی
از پر عاطفه ام تیر مهیا کردی
بحر خر کردن من شعبده برپا کردی
به زمین و به زمان گند هوس پاشیدی
تو به ارواح شیاطین رجیم شا........ی
.......ادامه دارد
|
|
نقدها و نظرات
|
عرض ادب استاد فخیم و هنرپرور سرکار خانم عجم گرانقدر
اگر زیبایی در آن حس شده بی تردید عنصری لاینفک در نگاه حضرتعالی بوده ...بسیار بنده نوازی فرمودید | |
|
حامی همیشگی سرور ارجمند بانو رحیم زاده بسیار منت گماردین گران ارج | |
|
به به خاک پای استاد استکی سرزمین من است بی هیچ اغراقی بنده نوازی می فرمایید | |
|
عرض ادب و احترام سرور والا قدر جناب کریمی فخیم.......بنده نوازی فرمودید قربان سرتان گردم | |
|
سرور گران ارج خانم ارجمندی فخیم و هنرپرور بسیار منت گماشتین بر این حقیر | |
|
سرور معظم جناب بدر هنرمند گرامی تشویق چون منی از دیدگاه اساتیدی چون شما باعث اندک رشدی که اگر می باشد شده است سپاسمند مهرتان | |
|
جناب داودیان استاد گرانقدر حضور شما به قدر یک آن دی این مغاک سوت و کور افتخاری آسمان گیر است بزرگمهر درودتان باد | |
|
چون همیشه به قسمت زیبای این مقال میرسم و فروزان مهری برادرانه مدبرانه و البته دلسوزانه از هنرپرور و شاعر توانمند جناب رفیعی والا ارج ......سپاس بی مر | |
|
عرض ادب و احترام بانوی هنرپرور خانم میرزایی گرامی بسیار بسیار خرسند فرمودید | |
|
ای دوست مرا دریاب ..کوچک شدنش با من نوکرتم آقای نوری سرور و استاد گرانقدر من شما با این شاهکار کلا شمس دل ما شدید ...سپاس که بهر دلخوشی من بر ترکه تواضع می کوبید | |
|
مخلصم استاد رمزی گرانقدر
و سپاس که این تکه های سیاه درد را میدانید و به زیبایی یاد میکنید ....خداوندگار شریف را سپاس که امروز تنها نیستم وگرنه ............درودتان | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود
زیبابود