سروده زبان حال حضرت علی (ع) می باشد
خدایا ؛ فاطمه ؛ حالش خراب است.....
زِ بعدِ مصطفی ؛ چشمش ؛ پُر آب است
دلم خون گشته از اشک های زهرا......
چه سنگین گشته است ؛ پلک های زهرا
زِ دردِ پهلو و بازو ؛ هر شب.......
ندارد خواب ؛ نالد او هر شب......
زِ روی کودکان ؛ رُخسارِ زردش...
پنهان می کند ؛ تمامِ دردش.......
ولی بانوی من ؛ خوب می دانم....
که می سوزی زِ غم ؛ ای هم زبانم
چه آسان شد فراموش یا زهرا.....
همه ؛ حرمتِ اهل بیتِ طاها.....
زدند و هم شکستند ؛ دربِ خانه.....
نکردند شرم ؛ زِآن ؛ صاحبِ خانه
شکستند سینه و بازوی کوثر... ..
گرفتند ؛ محسنِ شش ماهه یکسَر
شده زار و پریشان حالِ ماهش....
که خون کرده ؛ زِآن احوالِ ماهش
نحیف و لاغر و نیلی ؛ رویش.....
زِ درد و غصه ی سیلي رویش....
زِ درد های تو من هم ؛ درد دارم
زِ اشک های تو آهِ سرد ؛ دارم....
زِ تب می سوزی و لبخند داری.... .
چو شمع آب می شوی ؛ دلبند داری
که دلبند های تو ؛ دل غصّه دارند
کز آن ؛ هم غصّه ها ؛ هم قصّه دارند
چو غمخانه بشد ؛ آن خانه بی تو
سرشکِ غم ؛ همی بارند ؛ پی تو
علی تنها شده ؛ یاری ندارد.....
در این تنهایی ؛ غمخواری ندارد...
بیا ؛ فاطمه جان ؛ یک بارِ دیگر
نظر کن بر علی ؛ این بارِ آخر
96/11/24