يکشنبه ۴ آذر
...لعنتی است شعری از جواد کریمی
از دفتر بداهه نوشت های من نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۶ ۰۲:۳۳ شماره ثبت ۶۲۹۷۹
بازدید : ۶۱۶ | نظرات : ۳۴
|
آخرین اشعار ناب جواد کریمی
|
و آشنای من این رادیوی لعنتی است
دلم مکدّر از این قصه گوی لعنتی است
کنار پنجره با موج اف امم دلخوش
درون دل همه شب بلبشوی لعنتی است
عصا به دستم و پا لَنگ، اگر چه راهی نیست
چراغ راه شبم، کورسوی لعنتی است
نوشتن از تو برایم که کار هر شب شد
بهانه دارم و دل، بازگوی لعنتی است
بهانه از تو به دستم،... که خاطراتم را...
همیشه در سر من های وهوی لعنتی است
چه آرزوی محالی،... تو را ندارم پس،
بدان که ترسم از این آبروی لعنتی است
#جواد_کریمی
|
نقدها و نظرات
|
سلام و ارادت خدمت استاد عزیزم جناب صادقی مود🌹⚘🌹⚘🌹 فرمایش شما کاملاً صحیح و شاید دلیل این حواس پرتی من هنگام سرودن بداهه گویی و غافل ازشدن از دو بیت اول که ویترین کار هست شدم. ممنونم بابت نقد و نظر شما و با دل و جان پذیرای این عیب در کارم هستم برقرار و پیروز باشید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.