شنبه ۳ آذر
چه بسا سر که برای تو بریدم عمری شعری از اله یار خادمیان(صادق)
از دفتر یاس نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۵ دی ۱۳۹۶ ۰۸:۳۴ شماره ثبت ۶۱۷۰۱
بازدید : ۳۰۰ | نظرات : ۲۹
|
دفاتر شعر اله یار خادمیان(صادق)
آخرین اشعار ناب اله یار خادمیان(صادق)
|
بویِ آرامشی از تو نشنیدم عمری
به خطا رفتی و نازِ تو کشیدم عمری
سالها چشم به رویِ همه خوبی بستی
هرچه دیدم همه ازچشمِ دیدم عمری
ای نگاهِ تو فریب و غزلت نا فرجام
چشم بسته به گروه ات گرویدم عمری
هرچه کردم بتمنای تو کوشش کردم
سوختم هرچه که پروانه پریدم عمری
تازه می خندی وازسوز دلم بی خبری
زخم ازخنده ی خون ریزتو دیدم عمری
لب نبوسیده رسید م به لب بام سقوط
جان ودل داد م و بیگانه خریدم عمری
کو بصیری که کند فرقِ تووهاله ی نور
ازتو جز شعله ی آتش نچشیدم عمری
فکرها کاشته ای تا ببری از من سر
چه بسا سر که برای تو بریدم عمری
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود