شکوه کن ؛ برای امام شهید
که زهر به کامش داد؛ همسرپلید
امامی چون جدش ؛زیباو کریم
مهمان نوازو منعم و رحیم
پیجید و تابید از درد به خود
خواست ؛ خواهر و برادرانِ خود
سراسیمه آمدند؛ نزد او آنها
بود طشتی زخون جگر و تنها
گریستند ؛ دلداران با دلی زار
غریب بود در خانه اش بسیار
ناله کرد حسین (ع) بربرادر بی شمار
حسن (ع) نگران او بود و بیقرار
آن کریم خواست ؛برادر نزد خود
تا بگوید؛ جان برادر اسرار خود
مولایم ؛ غریب بودی و بی یار
کس را نبود؛ تو را یارِ وفادار
تشییع کردند؛ آنان برادر را
در کمین بودند؛ زِکین پیکر را
نیزه باران کردن بدنِ او
دوختند ؛ کفن را بر تنِ او
آه چه پر درد و سخت و جگر سوز
درآوردنِ نیزه ها تا هنوز
اشک می بارم یک دلِ سیر
برفقیر و یتیم و اسیر....
نیست آنها را ؛ پناه و مکان
نه سفره ی باز و نه امان
مزارشما؛ در بقیع و درخاکها
آتش می زند جگرم بارها
سوختیم و ساختیم ؛با درد دوری
نیست ؛راهی جز سوختن وصبوری
باغبان اشکبار ودل سوخته
شنید زِباد صبا این گفته
که آن امام همام ؛ دو مهمان دارد
مادر ومهدی موعود ؛ نالان دارد
96/8/20