سلام و درود جناب داودیان عزیز و مهربان
نظر لطف شماست
بابت ابهام هم عرض کنم که....
زمان انتشار شعر به قولی اختیار شرح از صاحب آن ساقط می شود و به مخاطب محول می گردد،اما چشم عرض خواهم کرد:
مصرع1:سفر کردن از خود.........عاشق به حدی می رسد که زندگی روزمره برایش عذاب آور است.
در این صورت یا باید از عشق برهد یا بماند........حالت بینابین میشود عین برزخ
شاعر در این مصرع قصد کوچی اعتراضی از بند خویشتن را دارد.
مصرع2:محشور شدن با پیچ و خم مسیر یعنی رها کردن خود دست تقدیر به گونه ای که اختیاری نماند و به قولی چون برگی در دست باد بودن
که البته این هم حالتی نگاتیو دارد و در حقیقت اعتراض است.
مصرع 4،3:منطق و عشق!
شنیده اید که اگر آشپز دو تا شود آش یا شور است یا نه...
این دو آشپز عقل و عشق هستند که بهای بیش از حد به هر کدام یکی از دو حالت فوق را موجب خواهد شد.
البته از دید عارف مابانه فرجام عقل و عشق یک چیز است،اما با دو بیان ناهمگون.
ترس شاعر از این افراط و تفریط بوده است..........از خودش می رهد که به هیچ کدام مبتلا نشود.
این رباعی را در اتوبان ساوه بودم که...
خلاصه به سفر رفتیم و آمدیم آب از آب تکان نخورد
پرگویی ها را ببخشید عزیزم