چه ساده می برم تو را:
با تو یک لحظه دلخوشی کافیست،پشت دیوارهای دلخوری ام
تا تو هستی چه حالشان خوب است ،خنده های کم و تظاهری ام
با تو ای شعر زنده یعنی من، در مکانی که غیرممکن بود-
ناگهان تر،کسی نفس بکشد زیر آوارهای آجری ام
زیر خروارها به گِل ماندن، از جهانِ همیشه مأیوسم
سعی تر کن ،بیاورم بیرون، با امیدی که دل نمی بُریم
ضبط کن لابه لای اسنادت روح صدضربه خورده ی من را
مثل هر باستان شناسی باش،در پی کشف راز دل پُری ام
غزلت را بهم بزن شوک باش،روی سطری که مُردگی کردم
زندگی سر نکرده ای هستم، می پذیرم که با تو برگردم
می پذیرم حماسه ای بِشَوی، دوش تادوش با غزلخوانی
مثل اخبارِ زن ترانه تَری ،عاشقی در غرور کوبانی
نگرانم چه طور برگردم ،مردبودن تحملش سخت است
در عمل هم چه خوب ،زن باشی ناخودآگاه واژه بدبخت است
شعر، من را بایست محکم باش، با تو یک لحظه دلخوشی کافیست
هر چه هم خوب ،هرچه هم عالی، زندگی روزِ بی تو یعنی ایست
#سارا. سلماسی23شهریور96
زیبا و سرشار از احساس