سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 29 فروردين 1404
  • روز ارتش جمهوري اسلامي و نيروي زميني
20 شوال 1446
    Friday 18 Apr 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      ساده ترین درس زندگی این است ،هرگز کسی را آزار نده.ژان ژاک روسو

      جمعه ۲۹ فروردين

      سرطان

      شعری از

      سید پویا نجات فر

      از دفتر سکوت نوع شعر

      ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۰ ۱۲:۴۶ شماره ثبت ۵۸۶۴
        بازدید : ۱۰۲۵   |    نظرات : ۷

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر سید پویا نجات فر
      آخرین اشعار ناب سید پویا نجات فر

      بلندگوها

      این صداهای پیچیده در من
      عذابم میدهند
      کاش سکوت حاکم می شد
      وقتی خون
      راه گم کرده است در لوله ها
      و این اشباح شیمیایی
      در آرزوهای غرق در پوسیدگیم
      ذوب می کنند وجودم را

      این سپید پوشان
      برای رهایی من هستند؟!
      یا برای یادآوری دردم؟!
      وقتی تمام من جمع شده است
      در این سلول چرکین
      در این رگهای خون انباشته
      دگر چه فرقی میکند
      کجا باشی
      روی تخت
      یا زیر آن بید مجنون
      که عطر تو دارد

      ساعت سه و شصت دقیقه بعد از ظهر
      و بازهم بلند...گوها
      وقت تمام شد و
      من
      هنوز نگاهت را جستجو میکنم
      در واپسین لحظات امیدواری
      حس پرواز میگیرد تمام وجودم
      در نگاه خیال برانگیز تو
      نگاهم کن از پشت شیشه
      نگاهم کن...!

      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)

      نگار از ساحل احساس رد شد اا چه زیبا خوب بودن را بلد شد اا نگاهم چون که بر چشمانش افتاد اا همه حسم به او افزون ز حد شد اا از کتاب دل گویه های بانوی احساس اا درود و شبتان آرام نابیان گرامی
      طاهره حسین زاده (کوهواره)

      تو را شادی مرا غم آفریدند ااا کنارِ اشکِ نَم نَم آفریدند ااا بداهه سپاس آذردخت مهربان خانم مهندس عزیز محبّت دارید نازنین خواهرم ااا خداریارتان
      سید مرتضی سیدی

      من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق چارتکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست
      آذر دخت

      درود و عرض ادب ااا سلام استاد بانو کوهواره عزیز شب شما هم بخیر و ایام به کامتان عزیزم
      طاهره حسین زاده (کوهواره)

      د ااا یخی به نزدِ آفتاب میآیَد ااا صدای چکّه های آب میآیَد ااا از مِناره ی صحنِ گنبدطلا ااا صلّ علی ابوتُراب میاید ااا از نفَس دلِ شکسته ی من ااا حدیثِ سُرخِ تَب و تاب میآیَد ااا بخشی از یک غزلم ااا سلام و عرض ادب شب و روزگار همگی شما گرانقدران در پناه امن الهی بخیر و خوشی ااا بدرود

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1