من غلام توام و نوکریت عزت من
عشق تو فخر من و درصد آن قیمت من
رسم دنیا چه قشنگ است که گر خاک شوم
زیر پای تو شود سلطنت و دولت من
چه بهشتی است کف پای تو جانا ، یک دم
چه شود قسمتی از آن بشود قسمت من ؟
چه غمی دارم ، وقتی بدمید و بسرشت
از ازل روح خود و مهر تو در فطرت من
قبله ام روی تو و خاک کف پای تو مُهر
روز و شب یاد تو و ذکر تو در خلوت من
معنی نام تو عشق است که در مسلک ما
عاشقی راه درازی است و یک فرصت من
اگر از کار من زار کمی رنجیدی
تو بزرگی ، ببخش عاقبت غفلت من
اگر از بهر خدا کار کمی من کردم
از برای تو تمام ثمر زحمت من
جان و دل را به تو بسپارم اگر چیزی نیست
جان من گیر تو در لحظه شهادت من
بدون تو همیشه بی کسم ولی با تو
چو مرغ از قفس پریده ، این سعادت من
هر آن سخن که به غفلت بگفته ام تو ببخش
کجاست آنکه رود زیر بار منت من؟
کجا ز پیری و ضعف و کجا ز موی سپید؟
فراق توست که خم کرده است قامت من
من آرزوی دگر غیر این نداشته ام
به قیامت بکنی کاش تو شفاعت من
من که باشم که تو را وصف کنم ای مهدی؟
منم «محبّ» و تویی آشنای غربت من
یا مهدی ادرکنی