می روم ای عشقم
بی تو تنها وسفرکرده ومست
می روم درپی مرگ درپی دردی دیگر
باز خواهم بینم
چشمان پراز اشکت را
از ان عشق ازان فتح
که تورا یک شب ِدزدید از من
بازمی ایم من پهلویت
میگریزی زبرم
ومن
عاشق ودلخسته ی تو
می کشم رخت ازاین شهر غم الوده ودرد
وتو می دانی که
در همان لحظه که اغوش تو گرم از عشق بود
من همانم
که زعشقت مردم
من همانم
که غم الوده ودرد
به سراغت امد
به سراغ دل پاکی که تو گفتی مهر است
که مرایار بخواند
که مراباور کرد
به سراغ ان شور ان حس
که مرا
در لحظات تلخی به شرار هوسی میهمان کرد
به سراغت ایم
ولی افسوس
که دیگر حسی بامن نیست
قلبی بامن نیست
که به پایت ریزم
من در ان لحظه ی غم
لحظه ی مرگ
تورا خاک به کردم درغم
دردردم
درقلبم
دررازی که تورا یک شبِ دزدید از من
چه غم انگیز تو افسون شدی
من تورادیدم وافسوس که تو
گم شدی در دل یاری دیگر
ومرا
باز ندیدی در غم
اری باز میگویم در عشقی دیگر
این چه عشقی است همه پوچ ومزحرف وباطل
عشق پوچ است
ودل عاشق وتنها دروغ
باید این فسانه راباور کرد
که تورا عشق ربود
من چه تنها گریبان گر غم ها رفتم
من چه تنها به دنبال بلاها رفتم
باز خواهم دید چشمان پراز اشکت را
از ان عشق
ان عشقی که تورایک شب ِدزدید زِمن
ومن
عاشق ودلخسته یادی ازتو
میکشم رخت ازاین شهر غم الوده ودرد
تا بمانید تو وعشقت باهم
فرزانه شجاعان
زیبا بود
ایام تسلیت