زمن بگذر

زیباست.
سهوا قالب غزل خورده انگار

درود بر شما بزرگوار
قلمتان زیباست
پاینده باشید

درودها
دستمریزاد

ببخشید.دوستان گرانسنگم.نمیدونم چطورشدکه همه شعرراننوشتم.باپوزش ،کاملش رااینجا می نویسم:

به من گفتی که دارم دوستت،ازاین سخن بگذر،
اگرچه دوستت دارم ‌ولی ای جان زمن بگذر

مرادرچاه اندازیّ وگویی «وا برادرجان!!»
خدارا ،گرگ،!!! ازلیسیدن این پیرهن بگذر

زبانت زخم می بارد به روی زخم های دوش
توراجان برادرزخم برجانم مزن،بگذر

نمیبینی که بیمارم، دلم زخمی کهن دارد..
مزن هی نشتر آلوده بر زخم کهن ٬ بگذر

به قدرکوههابرسینه غم دارم ،مداراکن
گلویم راگرفته دستهایت چون رسن،بگذر

حلاوت نیست حلوارا چوبرخاک ره افکندی
مزن دیگربراین حلوا که افکندی ،دهن،بگذر

به سختی دوست راسختن، توراتنهاکند ای دل
دگرسختن نمی خواهدچنین حالی،بکَن،بگذر

#حمیدرضاسفید

راست بایدبود رودرروی ماآیینه ها
شست بایدسینه راازتیرگی کینه ها

هرکسی داردعزیزی تابرایش جان دهد
ماسپرکردیم برسنگ عزیزان سینه ها

مادرم صدجامه ی زرباف داردپس چرا
برتن ماوعزیزان میکند پشمینه ها؟؟

گرچه ویرانه ست اماگنجها داردبه خویش.
سهم دزدانست این سیمینه ها زرینه ها

کم شکایت کن ازاین وضعی که دامانت گرفت
بی گمان خواب است قاضی ای پدرآدینه ها

دربه دردنبال نانی،لقمه ی نانی حلال
پینه ی دستت شرف داردبه بعضی پینه ها

#حمیدرضاسفید