سلام ای ماه رعنای سعادت
سلام ای مهر زیبای نجابت
سلام ای نم نم باران هستی
سلام ای عشق جاویدان مستی
تو دنیای منی و برترینی
تو گل های بهاری زمینی
که از یاس و شقایق تاکه سنبل
که از نرگس و گل های گلایل
تورا برچشم من عاشق ترینی
که در قلب و دلم لایق ترینی
تو در دنیای من مهتاب و ماهی
تودر شعران من مرشد و راهی
تو کوهی و تو دریای جمالی
تو موجی و خروشان کمالی
تو را در اسمان ها بایدت دید
تو را در بی کران ها بایدت دید
به لب های غزل گویت چه گویم؟
به گیسو های نابت من چه گویم؟
خدای شعر های ارغوانی
خدای مهر های ارمغانی
گدای معرفت های جهانت
گدای فطرت و ذات نهانت
منم من، منی که کوه صبرم
منی که شورعشق و شوق دردم
توزیبایی و رعنایی شهودی
تو در قلبی و سرتاسر وجودی
که شب های ستاره پوش نوری
که خورشید و ستایش های شوری
تو بادی و وزیدن های برگی
تو بانوی صمیمی و قشنگی
تو مستی و منم ساقی عشقت
تو رفتی و من راوی مهرت
که شاه جان و ایمان وکمانی
که همچو عاشقان از کهکشانی
تو پاییزو بهار جاودانی
به گرمی و زسرمای زمانی
تو پریای رمان عشق هستی
تو دریا بی کران رزق هستی
تودر هستی که مستی و نشستی
ولی چشمت به نامحرم ببستی
به ایمان ترنم های نامت
به حمد و ذکراو هم در ثنایت
تو شیدایی و یلدای شهابی
تو امیدی و سرتاسرثوابی
خدایا آن نگهدارش به یادم
که بینم آن ز رویاهای خوابم
منی که همچو مجنون باشم اندر
تو هم لیلای من باشی ز دفتر
.
.
.
.
محمد حسین اسحقی
(هاتف خلخالی)
.
.
زمستان سال 1395
.
زنده باشید به
عــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشـــق