دوشنبه ۳ دی
- ایران - شعری از مهرداد بهار
از دفتر سپید نوع شعر
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۰ ۰۷:۵۵ شماره ثبت ۵۳۵۶
بازدید : ۹۲۴ | نظرات : ۱۳
|
آخرین اشعار ناب مهرداد بهار
|
از زیر پوست پارسیم
رگهای تو رد می شوند
-اینجا عمق مرده پرستی است –
فریاد فراری پیشگویان تاریخ را
حالا که ایلغاری از مرده آب صلح می آید
آنی که من و گوش دریا می خوانیم
اشکهای سبز کاج گونه اش را
اشکهای زمین را خشک کن
شاید گریه کنم
برای غربت باستانی خویش
-این صحبت تاریکخانه های تاریخ است
صدای عاریتی آواز ایران و توران
فرصتی تا بشویم
- هوا را – خونم – خاکم -
بی سنگ قبر با مومیایی باران
من استخوان هایم
چوبدستی پیران
از همین تاریکخانه ی تاریخی
که بر دیوارهایش دیوار چین را کشیده اند
و در تکاپوی درهایش
میخ های سبز کاشته اند
تو را به خویش می خوانم
آنی که خاک تو
از خاک آسمان قدیمی تر است
متولد از زنی نازا
از خاکی به همین کهنگی که منم
که گیسوان بافیده زنانش را گندمزارهاست.
چوبه های دار
چادر به سر می کشند.
و دود بالای تو را خواهد گریست
و اهورا مزدا
با تو آرام خواهد گرفت
تو را به خویش می خوانم
از همین تاریکخانه ی تاریخ
که در تاریخی تاریک می میرند
باید
برای غربت باستانی خویش گریه کنم...
مهرداد بهار
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.