سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 28 آذر 1403
    18 جمادى الثانية 1446
      Wednesday 18 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۲۸ آذر

        نذری

        شعری از

        علی میرزایی( هیچکاک)

        از دفتر مرگ کلمه نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۵ ۱۴:۴۹ شماره ثبت ۵۰۹۱۵
          بازدید : ۱۲۹۴   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی میرزایی( هیچکاک)
        آخرین اشعار ناب علی میرزایی( هیچکاک)

        «شبی که لعنت از مهتاب میبارید
        و پاهامان ورم میکرد و میخارید»
        همه بنشسته بر دور یکی سفره پر از  خالی
        نگه انداخته بر کاسه ای دوغ و یکی هم نان سوخاری
        صدایی از ته کوچه بناگاهان همی برخاست
        صدا میگفت:
        مردم،ای اهالی،
        خواب جایز نیست،برخیزید
        نذری میدهن اینک،
        به یک خانه که هستش در میان کوچه بالا
        کسی نذری بگیرد کو همی یک کاسه بردارد
        پی آن خانه بشتابد
        یکی از ما بگفتا : دوستان تاخیر جایز نیست
        همه با هم رویم آنجا 
        و هر یک کاسه ای باخود بریم آنجا
        و نذری را خوریم آنجا
        همی برخاستیم و لعنتی بر آسمان کردیم و
        هر یک کاسه ای با خویشتن بردیم.
        رسیدیم عاقبت بر درب آن خانه 
        صفی دیدیم طولانی  و ما چیزی نمیگفتیم
        «و ما تا مدتی چیزی نمیگفتیم»
        یکی از ما که وزنش هم سبکتر بود
        بگفتا :دوستان من ،بباید رفت بر صف زد
        و ما گفتیم باید رفت و بر صف زد
        و ما بر صف زده ناگه وَ پیمودیم آن ره را
        و هل داده جماعت را
        «هلا یک دو سه ،دیگر بار»
        «هلا یک دو سه دیگر بار»
        «عرق ریزان،عزا ،دشنام،گاهی گریه هم کردیم »
        رسیدیم عاقبت بر درب آن منزل
        همه خسته ،همه رنجور و پا در گل 
        و لیکن سخت خشنود و بسی خوشحال از پیروزی شیرین
        یکی از ما که قدری هم زبل تر بود
        به جهد ما درودی گفت و داخل رفت
        و ما هم چشم بر راهش ...
        و بعد از مدتی آمد برون غمگین
        نگاهی کرد سوی ما و ساکت ماند
        خروشیدیم ما بر او:
        چه شد نذری؟؟،بگو با ما
         و او هم همچنان خاموش.
        «پس از لختی
        مکید آب دهانش را و گفت آرام:»
        شده نذری تمام و نیست دیگر ذره ای ته دیگ هم حتی
        نشستیم و به دیگ خالی نذری نگه کردیم 
        «و شب شط علیلی بود.»
        (با نگاهی به شعر کتیبه از استاد اخوان ثالث)
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        دوشنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۵ ۲۳:۳۰
        سلام و دورد بر شما خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۵ ۰۹:۳۸
        درود جناب هیچکاک
        تشریف بیارید خدمت باشیم
        البته به موقع
        نذری خوردن هم راه و رسمی دارد عزیز
        اول انگه عاشق باشی خندانک
        منصور شاهنگیان
        دوشنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۵ ۰۹:۱۷
        خندانک خندانک خندانک
          مرتضی اربابی حکم ابادی (مسیح)
        سه شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۵ ۱۶:۰۵
        خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2