سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 30 فروردين 1403
    10 شوال 1445
      Thursday 18 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۳۰ فروردين

        جرم عاشقی

        شعری از

        بهزاد چهارتنگی ( خاموش )

        از دفتر هيوا در باد نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱ آذر ۱۳۸۹ ۱۷:۱۲ شماره ثبت ۴۹۳
          بازدید : ۱۱۸۱   |    نظرات : ۳۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        جرم عاشقی

        هنوز هم یک شنبه های بهشت را

        در میعاد گاه قرارمان

        تکرار می کنم.

        وبا شاخه ای میخک

        چشم براه آمدنت

        غروب را

        روی همان نیمکت کهنه

        به دار می آویزم و

        آنگاه ؛

        بدبین می شوم ؛ به هفت روز هفته و

        تیک تاک ساعتی

        که چون من

        خمیازه می کشد.

        از هر که فکر کنی سراغت را گرفته ام.

        حتی باد ؛

        بوی گیسوان پریشانت را

        از من دریغ کرد.

        نمی دانم نشانی ات را

        در کدامین کوچه ی دلواپسی جا گذاشته ام.

        حالا بیا و ببین!

        دیگر از هراس این کوچه نشینان دندان گرد

        هیچ ستاره ای را رصد نمی کنم.

        به گمانم طلسم شده ام ؛

        به افسون چشم های شورشان .

        آهای هیوا!

        یقین دارم ؛ کسی هوای رسیدنمان را

        مسموم کرده است.

        هی گفتم ؛ خنده هایت را بر این باد غماز بپوشان و

        اسپند بریز !

        وتو باز می خندیدی و

        من ؛

        تنها ؛

        تمام دلشوره های دریا را

        مزمزه می کردم.

        حالا ؛

        بعد از ؛ اینهمه سال

        اینهمه دوری

        اینهمه صبوری

        دیگر فرقی نمی کند ؛

        باران ببارد ؛

        یا در هجوم وحشیانه ی باد

        به جرم عاشقی

        سنگ سار شوم.

        هنوز هم ؛

        به بوی میخک های به بند کشیده ات نفس می کشم.

        ها . . . هیوا !

        دردت به جان بی قرار من ؛ خسته ام!

        به گمانم باید ؛

        آخرین سروده هایم را

        به باد بسپارم.

                                    سروده شده در : خوزستان - ایذه

                                  89/5/1 ساعت 1:56دقیقه ی بامداد

                                        از مجموعه ی هیوا در باد

        ۷
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        دوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۹ ۱۹:۵۰
        این سروده یِ سال ۱۳۸۹ و در مردادماهِ پُر از میوه های رنگارنگ و زیباییِ ایذه سروده شده است ( لحظه هایی که من و شما در این سایت نبوده ایم، هرکداممان به کاری مشغول و به دلی بوده ایم.... سراینده یِ این شعر و مشابه این شاعر، دیگر به تالار شعری ناب نمی آیند و سالهاست خبری ازشان نیست. بی انصافیست که یادی ازشان نکنیم و شعر و احساسشان را ارج ننهیم... این آقا را نمیشناسم و در آن برهه، احتمالا مشغولِ تهیه یِ امورات استخدامی ام بوده ام. از سویی قبولی در آزمون قضاوت را رها کرده و با خبر خوشِ استخدامی دیگری، روزگار را میگذراندم... شما چطور؟)


        ~~~~~~~~~~~

        هنوز هم یک شنبه های بهشت را
        در میعاد گاه قرارمان
        تکرار می کنم.


        آیا این یکشنبه ها رمز و رازیست؟چه سِری در آن نهفته؟ قصه یِ کلیسا و یکشنبه ها و پارادایسِ و پاردایسِ چه مأوایست؟

        فردوس،پردیس،پارادیس ( بهشت معنا میدهند و در لاتین و پارسی یک صورت است) دُرُست عکسِ آن.که یک دیو و زشتی هفت شبانه روز با عطر و میخک به انتظارِ ابالیشِ اساطیریست
        ابلیس _ عربی
        دیابلس یا دیابلوس _ یونانی
        ابالیش _ پهلوی،ایرانی( زندیقی،زرتشتی)
        اینکه کدام یک از لحاظ زمانی بر دیگری متأثر بوده و بر آن ریشه تشیید یافته،مشخص نیست
        اینان یک معنایند یک زشتیِ صورت.



        تیک تاک ساعتی
        که چون من
        خمیازه می کشد.

        یک تشخیصِ زیبا و ساعتی که چون غارِ جاوید، خمیازه میکشد


        هی گفتم ؛ خنده هایت را بر این باد غماز بپوشان و
        اسپند بریز !

        یک سنت و فرهنگ ایرانی را فریاد میزند، حکایت اسپند و چشم زخم و شکستنِ تخم مرغی و خنده یِ سارِ تنها


        یکشنبه هایِ گیلاس
        آن یکشَبه هایِ دار
        تو
        بودی
        که زاده میشُدی



        هیچ ستاره ای را رصد نمی کنم.
        به گمانم طلسم شده ام ؛

        ستاره و رصد و طلسم...مراعاتی بینظیر


        _______________

        من عاشقِ اینَم که بِگی عاشقت هستم
        با ناز بِگی که، پَریِ روزِ اَلَستَم

        هر وقت که شانه بِزَنی مویِ سیاهت:
        آن لحظه بگویی که تو را سخت،پَرَستَم

        در آیِنه وقتی رُژِ قرمز به لَبَت هست:
        با عشوه بگویی که به پایِ تو نشستم

        یا زردترین رنگِ گُلِ گیسِ سَرَت را:
        از نو بگذاری و بگی تازه بِبَستم

        هی تاب دهی موی و کُنی خنده و گویی:
        یکشَنبه شُدَس، باز بِده دستو بِدَستم

        سَر را بُگُذاری به رویِ،شونَمو آنوقت:
        در خوابِ خیالَت،بگی آشفته و مَستَم

        عمری شُده در خاطرِ شبهایِ مَنی،که:
        دِلمُرده و افسرده و پژمرده و خَستَم


        ✍️ عیسی نصراللهی

        دوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۰۳
        درود وعرض ادب جناب نصرالهی
        سپاس برای اشتراک فهم و آگاهی خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        سه شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۹ ۰۵:۵۴
        دیگر هوا سرد است نوشابه به دونفر نمیچسبد بهتر است برای همه یک فنجان کوچک چای بریزیم خوبی را به اشتراک بگذاریم
        مثل عیسی نصرالهی و ...
        منتقدانی که از الف منه تازه کار بیسواد تا میم بزرگان را بی ریا و بیطرف مورد کنکاش قرار میدهد و وقت خود را صرف اموزش و بهتر شدن هنر و شعر دوستان میکنند
        نگاه ناقد به يك اثر بايد همچون نگاه كارآگاه به يك صحنه پليسي باشد تا بتواند ارتباط منطقي بين اجزاي يك اثر را كشف و تحليل كند. نقد يك حمله و دفاع است؛ حمله به نقاط ضعف و دفاع از نقاط قوت. چه درحمله و چه در دفاع وجدان علمي و وجدان انساني بايد حاكم باشد و قلم و شخصيت در وادي غيرعلمي و احساسی و تعصبی و رفاقتی و درب نوشابه بازکنی حركت نكند. هر امري را بايد با دلايل بپذيريم يا رد كنيم، هرچند كه ممكن است براي ديگران مكدركننده باشد، اما وجدان منتقد جز حقيقت‌گويي نباشد

        اصولاً‌ اساس يك اثر يا كار خوب در ايجاد ارتباط است؛ ارتباط بين اجزاي مختلف يك اثر و هرچه اين ارتباط منطقي‌تر و منسجم تر باشد ارزش و اعتبار اثر نيز بيشتر است. اجزاي اين فضاي ارتباطي شامل مولفه های اجتماعي، فرهنگي، سياسي و اقتصادي
        من شخصا از عزیزانی چون اخباری بزرگ مهدی محمدی عیسی نصرالهی و مانا جمشیدی طاهره حسین زاده و دیگر عزیزیان منتقد که نامشان را حضور ذهن ندارم سپاسگذارم
        یا حق
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۴۹
        مازیار جان شما لطف دارید خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        سه شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۹ ۰۵:۵۰
        عالی بود شعرتون خندانک
        اصغر ناظمی
        سه شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۹ ۱۲:۰۳
        سلام
        عالی ست
        احسنت خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0