سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        حسرت

        شعری از

        مرتضی حاجی آقاجانی

        از دفتر الام سپید نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۱۳ شماره ثبت ۴۸۹۶۲
          بازدید : ۷۹۸   |    نظرات : ۳۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        حسرت٬ تو صداش موج می زد
        نگاهش سنگین بود
        روز وداع آسمون خونین بود
        دلم لرزید
        خموش بودم
        چشمام باز بود
        نگاهم کور
        وجودم پریشان بود
        اشکی از چشمام چکید
        گل سرخ امیدم
        خشکید
        یکدفعه آهنگ دویدن را سرودم
        بادی وزید
        پریشانیم افتاد و شکست
        ماه غروب کرد
        همه جا تاریک شد
        احساسم را به درختی آویختم
        تا ردپای نگاهش را دنبال کنم
        بوی صدایش
        طنازی و شامه نوازی میکرد
        منگ و مبهوت بودم
        رایحه آوایش را در ذهنم مرور کردم
        پیله سکوتم را بشکستم
        و فریاد تنهاییم را نگاشتم
        قلمم خشکید
        صدایم لال شد
        وجودم
        مملو از حجم تهی!؟!
        به انتهای بن بست فراغ رسیدم
        او رفته بود!؟؟
        اشکم سرازیر شد
        خشکسالی به بار آمد
        تیمم کردم
        سجاده بندگی ام را
        از روی غبار طاقچه دلم برداشتم
        و بسوی قبله حاجاتم
        جاری شدم
        حال ٬من بودم وخدا
        و یک دنیا نگاه پر حسرت.....
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        پنجشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۳۹
        حسرت٬ تو صداش موج می زد

        نگاهش سنگین ،

        روز وداع آسمان خونین ...

        دلم لرزید

        خاموش بودم

        چشمام باز

        نگاهم کور

        وجودم پریشان

        اشکی از چشمام چکید

        گل سرخ امیدم

        خشکید

        یکدفعه آهنگ دویدن را سرودم

        بادی وزید

        پریشانیم افتاد و شکست

        ماه غروب کرد

        همه جا تاریک

        احساسم را به درختی آویختم

        تا ردپای نگاهش را دنبال کنم

        بوی صدایش

        طناز و شامه نواز

        منگ و مبهوت

        رایحه آوایش را در ذهنم مرور کردم

        پیله سکوتم را بشکستم

        و فریاد تنهاییم را

        قلمم خشکید

        صدایم لال

        وجودم

        مملو از حجم تهی!؟!

        به انتهای بن بست فراغ(فراق) رسیدم

        او رفته بود!؟؟

        اشکم سرازیر

        خشکسالی به بار آمد

        تیمم کردم

        سجاده بندگی ام را

        از روی غبار طاقچه دلم برداشتم

        و بسوی قبله حاجاتم

        جاری شدم

        حال ٬من بودم وخدا

        و یک دنیا نگاه پر حسرت.....

        باسلام بزرگوار ....همانطور که قبلا گفتم زیبا می نویسید.اما بگمانم وجود برخی افعال از این دلنوازی می کاهد.با اجازه شما شعرتان را اینطور خواندم.
        هدف فقط مرور آموخته ها ست .من هم شاگرد کلاس نابم .موفق باشید خندانک

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        پنجشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۴۵
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        درود برادرخوبم
        شعر زیبا وبااحساسی بود
        بانو لاله هم به نکته ی خوبی اشاره داشته اند
        باویرایش زیباترمیشه شعرتون چون استفاده ازافعال زیاد ووازه های تکراری از زیبایی شعر می کاهد
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        موفق باشید خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۵ ۲۲:۰۱
        درود
        زیبا بود خندانک خندانک
        مهدی حریفی
        پنجشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۵ ۰۷:۵۵
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        درود بر شما
        فرخ لقا  فتحی
        پنجشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۵ ۱۳:۳۵
        سلام برادر بزرگوارم آقای آقاجانی بسیار زیبا احساس نابتان را با واژه ها بیان نمودید

        حال ٬من بودم وخدا خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        پنجشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۵ ۱۳:۳۹
        درود خندانک خندانک
        حسین شفیعی بيدگلی
        پنجشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۵ ۱۶:۱۰
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        حسین شفیعی بيدگلی
        پنجشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۵ ۱۶:۱۱
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی   صادقی
        پنجشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۵ ۱۸:۰۱
        سلام وعرض ادب
        بزرگوار واستاد گرامی
        باور کنید از حضورتان بی اطلاع بودم................
        در سایت شعر نو حضورتان را با تصویر زیبایتان از نزدیک احساس میکردم
        به هر حال شرمنده...................

        خوش امدید ..قدم بر چشم...
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        حبیب رضایی رازلیقی
        پنجشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۵ ۲۱:۴۷
        سلام درود بر استاد آقا جانی
        در مورد شعر فقط میتونم عرض کنم زیبا بود چون با سپید زیاد آشنا نیستم
        خندانک خندانک خندانک
        باقر رمزی ( باصر )
        جمعه ۸ مرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۲۱
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        سلام و درود بزرگوار
        کماکان موفق باشید
        خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        شریف شریفیان
        جمعه ۸ مرداد ۱۳۹۵ ۱۸:۳۶
        درود شاعر بزرگوار

        زیبا و پربار موفق باشید گرامی

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مسعود خلیق اخلاقی
        شنبه ۹ مرداد ۱۳۹۵ ۰۶:۴۶
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        درود بر شما
        زیبا بود
        ...
        دو گانگی زبان احساس میشد
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7