يکشنبه ۴ آذر
فریب آباد شعری از قاسم پیرنظر سلیم
از دفتر سکوت سایه نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۸ تير ۱۳۹۵ ۲۲:۴۲ شماره ثبت ۴۸۷۳۴
بازدید : ۶۱۷ | نظرات : ۱۶
|
دفاتر شعر قاسم پیرنظر سلیم
آخرین اشعار ناب قاسم پیرنظر سلیم
|
فریب آباد
تو با خود باوری هایت خدا را از خودت راندی
بجای مهر در سینه طفیل.کینه بنشاند
نپرسیدی ز خود هرگز مقام آدمیت را
زدی آئینه بشکستی در او زنگار گنجاندی
پرستوها همه باهم از آن مرداب کوچیدند
تو ماندی اوج خودخواهی دوخطی بوعطا خواندی
منیت را عصا کردی و با تکیه بر آن فتنه
حریم گل فشانت را مغیلان خار افشاندی
گرفتی شکل چون طوفان تبانی با ستم.کردی
شدی آفت به باغ خود سمن را ریشه خشکاندی
نفهمیدی چرا رفتند عزیزانی که جان بودند
و در ویرانه ای مبهم پریش احوال جاماندی
سلیمان را کشاندی با دوصد حیله فریب آباد
نماندی بر سر عهدت ولی ای کاش ؛می ماندی
پیرنظر " سلیم "
تیر 95
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
شعر خوبی بود ولی این جاماندی و می ماندی با هم قافیه نیستند
موفق باشی