سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        مَرو بمان

        شعری از

        حبیب رضایی رازلیقی

        از دفتر بکا نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۸ تير ۱۳۹۵ ۱۵:۳۲ شماره ثبت ۴۸۲۷۶
          بازدید : ۷۲۱   |    نظرات : ۱۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر حبیب رضایی رازلیقی

        ( مَرو بمان )

        نگاه بَر نمیکَنی
        درآسمان چه دیده ای
        بینِ تو با ستاره ها
        زمزمه هایِ بی صدا
        به ماه و آن اشارها
        تو را قسم به مادرم
        مکُن شتاب
        مَرو بمان مَرو بمان

        ندیده بوده ام پدر
        به عمرِ خود چنیـن تو را
        به چهره ات نشسته است
        شوقِ رسیدن وصال
        لرزه فتاده بر تنـم زِ واهمـه
        چهره یِ بی قرارِ تو
        گشته شبیـهِ فاطمـه
        فتاده بر دلم شرر
        رها مکن چنیـن مـرا
        مَرو بمان مَرو بمان

        نِگَه کُنی به آسمـان
        مینگری گَهی مرا
        از سرِ شب نگاه خود
        دوختـه ای به اختـران
        ذکرِ تو است به زیرِ لب

        «خدای من
        رضایِ من رضای توست
        به آرزوی خود رِسـَم
        به سر رسیـده انتظار»

        چه وعده ای که این چنیـن
        کشَد به سویِ خود تـو را
        مَرو بمان مَرو بمان

        نظر به شهرِ کوفه کن
        شهرِ پُر از رنگ و ریا
        ابلیسانِ کوفیـان
        نشسته اند کمیـنِ تو
        نِگر بِرهنه خنجرَش
        پوشیده در زیر عبـا
        خون بـه دلم نَکـن بابا
        مَرو بمان مَرو بمان

        ........حبیب رضایی رازلیقی

        آخرین افطار را مولا در منزل دخترش ام کلثوم مهمان بود ام کلثوم متوجه رفتارهای غیر عادی پدرش میشود و می بیند
        که پدر تمام شب را ذکر میگوید و به آسمان خیره شده و میخواهد مانع رفتن پدر شود . اما تقدیر این بود که علی ع آن صبح محراب مسجد کوفه را با خون گلگون نمیاید
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        چهارشنبه ۹ تير ۱۳۹۵ ۰۷:۱۵
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        دروداستاد
        زیبا قلم زدید خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        چهارشنبه ۹ تير ۱۳۹۵ ۰۸:۲۳
        خندانک خندانک خندانک دروداستاداین محبت هماره در دلتان جاری خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۹ تير ۱۳۹۵ ۱۹:۵۰
        درود گرامی
        آیینی بسیار زیب و شورانگیز خندانک خندانک
        صابرخوشبین صفت
        چهارشنبه ۹ تير ۱۳۹۵ ۰۵:۱۵
        سلام
        درودها جناب رضایی عزیز
        زیبا و روان سرودی .
        آری .......علی(ع)باید می رفت تا مردمی که قدرش را ندانستند اسیر فتنه های معاویه و عمروعاص ها شوند .
        اما در روزگار ما چه ؟
        ما تاوان چه چیزی را می دهیم که هزاران معاویه و عمروعاص خونمان را مکیده است .
        سرسبز باشید .
        خندانک خندانک خندانک
        عباس زارع میرک آبادی
        چهارشنبه ۹ تير ۱۳۹۵ ۰۷:۲۲
        سلام دوست خوب من
        سروده مبارک شما را خواندم
        از این سروده ی مبارک فیض بردم
        اجر شما با صاحب منظور
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجنون ملایری
        چهارشنبه ۹ تير ۱۳۹۵ ۰۷:۵۹
        با سلام استاد رضایی بسیار عالی موفق باشید
        لیلا باباخانی (سما الغزل )
        چهارشنبه ۹ تير ۱۳۹۵ ۱۱:۳۶
        سلام ودرود
        به عشق خواندم خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        چهارشنبه ۹ تير ۱۳۹۵ ۱۲:۳۶
        سلام و درود بزرگوار
        ماجور باشید خندانک خندانک خندانک
        زهرا حسین زاده
        پنجشنبه ۱۷ تير ۱۳۹۵ ۱۰:۲۷
        سلام بسیار سروده های زیبایی هستند
        آفرین . خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        اشعار شما موجب خوشحالی و سرور است
        اصل این است که شما کارهایتان در راه خدا و رضای خداست و این بسیار ارزشمند است و کثرت بازدید ها دلیل خوبی اثری نخواهد بود .
        حرف زیاد است در مورد فعالیت های ارزشی در سایتها ....
        ولی اصل ادامه دادن و حضور فعال و موثر است .
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        شرابی پر است از صواب سرودی گوارا و ناب ااا مرامت همه حُسن خُلق و پاداش تو صد ثواب
        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3