يکشنبه ۲ دی
دیده خون شعری از نیما اسکندری
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۵ ۰۴:۵۲ شماره ثبت ۴۷۱۹۹
بازدید : ۳۳۰ | نظرات : ۶
|
آخرین اشعار ناب نیما اسکندری
|
خون در دیده و دیده خون می گردد
رخ ماه، یار غریب گلگون می گردد
از عالم و عامی خسته و دل شکسته
هین دل هر لیلی مجنون می گردد
بس نیست دل بستگی به خاکبازی
زین سان آدمی افسون می گردد
ای که گرد این دایره می گردی چون
دست قضا انسان مفتون می گردد
آری چنین است و چنان نیست
دل دلدار ز فراق محزون می گردد
دست بر دست ابلیس داده ای
دستت آلوده بر این خون می گردد
جرم عاجز عجز نی، فریب است
جهل در دل عاقل مقرون می گردد
درقفس باشی به زبان جهل در غل
از حکایت آدمی مرهون می گردد
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.