هو کشیدوچرخ زنان رقصید

هوکشید وچرخ زنان

رقصید بوم مست بامستان

موشها.گریز...نه.گم درخم :

گام نیمه باز شرابستان

چشمه.نم نم از دل شب پرشد.

رگ زد آبشیر شدو ترشید

انقلاب خموشی خورشید

زیر پای نسیم خوابستان.

بر حصیر زردزمستان ماند.

تاگسی بهار ؟...شتابان راند

روزنامه داشت مرا میخواندسطر ها:

طنین طنا بستان.

برگه ریز آذری کالا تاگسی!..بهار؟..بیا بالا

این که آن روزها !..شب وحالا:

کوره راه تفته ی تابستان.

چشم خسته رفت به هم نم نم نغمه

قوی سپید...ولی دردم...

پلک ها گشوده شدند از هم:

غربت غروب غرابستان .

رهگذر نشانی را پرسید.

دست سایبان شده میلر زید.

مار از کنار شنی لغزید:

داغ دشت خشابستان .

مار مولکی رد کژدم زد.

لاک پشت پیر تو هم

زد شیرجه درون سرا بستان