روزگار

مگر شود که نباشد به گلستان بلبل

مرا چو بلبل باغ تو بی قرار کشید.................

درود گرامی
غزلی ناب و زیباست

درود بر شما استاد جمشیدیان
بسیار عالی

........... ... ... .. .....
غزل زیبااااایی بود بزرگوار
دست مریزاااد
................. ......................
هدیه به اهالی خوب شعرناب:

چهار لاف زن توی کافی شاپ با هم صحبت میکردند :
اولی: من یک موقعیت عالی دارم، می خوام بانک ملی رو بخرم !
دومی: من خیلی ثروتمندم و می خوام شرکت بنز رو بخرم !
سومی: من یه شاهزاده ثروتمندم و می خوام شرکت مایکروسافت و اپل رو بخرم !
سپس منتظر شدند تا چهارمی صحبت کند .
او قهوه خود را هم زد. خیلی با حوصله قاشق را روی میز گذاشت،
یه کم قهوه خورد، نگاهی به آنها انداخت و با آرامش گفت:
نمیفروشم....!!!

شاد باشید

درود برشما استادگرامی زیبا بود ودلنشین پیروزباشید

بسیار زیبا
لذت بردم

درود برشما جناب جمشیدیان عزیز

چقدددددددددرررررررر عالی بود
خیلی با احساس بود و خیلی خوشم اومد
بخصوص

لب تو غنچه بگویم اگر، سزد اما

برای باز شدن باید انتظار کشید

به به
خیلی حظ بردم
سپاس

سلام
غزل زیبایتان طراوتی خاص دارد .
موفق باشید

سلام
شاعر بزرگوار
بسیار زیبا
موید باشید

درود بی کران خدمت شما شاعر فرهیخته
قلمتان سبز و احساستان مانا
در پناه حق