دوشنبه ۵ آذر
ای کاش شعری از حمید رضا مشیری
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۴ اسفند ۱۳۹۴ ۱۴:۱۴ شماره ثبت ۴۵۰۱۸
بازدید : ۳۷۴ | نظرات : ۶
|
آخرین اشعار ناب حمید رضا مشیری
|
هــمه چیز خوبِ خـــوب بــود !!
تمامِ دلتنگی ام تقصیرِغروب بود
بازهم این غروبِ تا بی نهایت دلگیر
من، پرنده ای بی بال و بازهم اسیر
ای کاش کمی آرام می شدم
کاش کمی هم رام می شدم
کاش درد هم ازمن دل می برید
کاش این تیغ، رگم را می درید
قرارمان آن شب، زیرِ نورِ ماه بود
فقط برای چند لحظه ی کوتاه بود
قراری که در راس ساعتِ پنچ بود
همدم من هم که درد و رنج بود
باز هــم دیر آمــدی و بغضِ من ترکیــد
چشمانم خیس شد و عبورت را نمی دید
عبورِ تو از پیاده روی بی عابر
از آن شب به بعد شدم یک شاعر
کسی که مدام از تو می گفت
با گریه و یادِ نگاهت می خفت
قرارِ خیالیِ من ،باتویی که نیستی
عشق،جنون،درد، بگو که چیستی؟
بگو چیستی که تمامِ من را تمام کرده ای
تو خـوابِ شـب را بر من حـرام کرده ای
نمی دانم کاش دروغ بودند، این حقیقت ها
کاش کمی تمام می شدند این مصیبت ها
من شدم غـروبی بی طلوع
پایانم فرارسید قبل از شروع
تمامِ زندگی ام خلاصه شد در ای کاش
دیوانه ای که تنها ماند با شعرهاش
ای کاش کسی شبیه تو پیدا می شد
تا که این قلب ، دوباره شیدا می شد
ای کاش تمامِ عابرهای شهر می مُردند
اگر فقط یک بار نامِ تو را می بردند
ای کاش بداند این نفــس که بهانه ام تویی
ای کاش بدانند تمام شعر ها که متن ترانه ام تویی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.