سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 دی 1403
    26 جمادى الثانية 1446
      Thursday 26 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۶ دی

        دل آزرده

        شعری از

        مسعود مهرابی( درویش)

        از دفتر من و دلم نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۳ اسفند ۱۳۹۴ ۰۴:۳۷ شماره ثبت ۴۴۹۸۱
          بازدید : ۹۹۶   |    نظرات : ۴۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مسعود مهرابی( درویش)
        آخرین اشعار ناب مسعود مهرابی( درویش)

        دل آزرده ی مارا تو دگر ریش نکن

        اینهمه خون به دل و دیده ی ( درویش) نکن

        تو که رفتی پی صدها هوس پوچ،برو

        صحبت از غصه وغم خوردن و تشویش نکن

        آنکه جان داد منم،بگذر از این بازی مرگ

        مات عشقت شدم اینگونه مرا کیش نکن

        سینه ام با لبه ی خنجر تو درگیر است

        فکر جان دادنم وکندي و تيزيش نکن

        لحظه ها رو به افولند و غروب نزدیک است

        وحشت از مرگ ندارم، گله از خویش نکن

        عشق تو باده ی خون بود ، زدیم پیک به پیک

        هر چه داری بده و ساقی و باقيش،نکن

        گام بردار و برو،لحظه ی مرگ آمده است

        فکر این عاشق دلداده ی دلریش،نکن

        مسعود مهرابي
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        سه شنبه ۴ اسفند ۱۳۹۴ ۱۹:۳۹
        درود ها درویش خدا مرحبا خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        سه شنبه ۴ اسفند ۱۳۹۴ ۰۶:۴۷
        زنده ودلشاد استادبزرگوارم خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        سه شنبه ۴ اسفند ۱۳۹۴ ۰۷:۰۸

        آنکه جان داد منم،بگذر از این بازی مرگ



        مات عشقت شدم اینگونه مرا کیش نکن
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود استادبزرگوارم
        بسیارزیبا روان ودلنشین بود
        احسنت خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۴ اسفند ۱۳۹۴ ۱۹:۲۵
        درود گرامی
        غزلی ناب و زیباست خندانک خندانک خندانک
        وحید کاظمی
        سه شنبه ۴ اسفند ۱۳۹۴ ۰۵:۲۴
        خندانک خندانک خندانک
        درود بر شما بسیار عالی
        پایدار باشید
        خندانک خندانک خندانک
        مجنون ملایری
        سه شنبه ۴ اسفند ۱۳۹۴ ۰۷:۱۲
        باسلام‌ استاد عزیز عالی سروده‌اید موفق باشید
        صفیه پاپی
        سه شنبه ۴ اسفند ۱۳۹۴ ۰۸:۴۷
        .......... خندانک خندانک خندانک ...........................
        زیباااااا بود جناب مهرابی ارجمند خندانک خندانک خندانک
        هزاراااان درود خندانک خندانک خندانک
        ..........‌.‌ خندانک خندانک خندانک ......................‌‌‌‌.....‌......
        هدیه به اهالی خوب شعرناب:

        ﺩﺍﻭﯾﻨﭽﯽ ﻣﻮﻗﻊ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ \" ﺷﺎﻡ ﺁﺧﺮ\" ﺩﭼﺎﺭ ﻣﺸﮑﻞ ﺷﺪ،
        ﻣﯿﺒﺎﯾﺴﺖ \" ﻧﯿﮑﯽ\" ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﻋﯿﺴﯽ ﻭ\" ﺑﺪﯼ\" ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﯾﻬﻮﺩﺍ ﺑﻪ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ .
        ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺭﺑﺎﻧﯽ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﻣﺴﯿﺢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭼﻬﺮﻩ ﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﮔﺮﻭﻩﻛﺮﻛﻠﻴﺴﺎ ﯾﺎﻓﺖ .
        ﺍﺯ ﭼﻬﺮﻩ ﯼ ﺍﻭ ﺍﻟﮕﻮ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ .
        ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺖ، ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﺷﺎﻡ ﺁﺧﺮ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺩﺍﻭﯾﻨﭽﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﻬﻮﺩﺍ ﻣﺪﻝ ﻣﻨﺎﺳﺒﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ .
        ﮐﺎﺭﺩﯾﻨﺎﻝ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺸﺎﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﮐﻪ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻨﺪ. ﻧﻘﺎﺵ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﺟﻮﺍﻥ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﻭ ﮊﻧﺪﻩ ﭘﻮﺵٍ ﻣﺴﺘﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻮﯼ ﺁﺑﯽﯾﺎفت. ﺍﺯ ﺩﺳﺘﯿﺎﺭﺍﻧﺶ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﻠﯿﺴﺎ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ.
        ﺩﺳﺘﯿﺎﺭﺍﻧﺶ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﺮ ﭘﺎ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻭﺿﻊ ﺩﺍﻭﯾﻨﭽﯽ ﺍﺯ ﺧﻄﻮﻁ ﺑﯽ ﺗﻘﻮﺍﯾﯽﮔﻨﺎﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺮ ﺁﻥ ﭼﻬﺮﻩ ﻧﻘﺶ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻧﺴﺨﻪ ﺑﺮﺩﺍﺭﯼ ﮐﺮﺩ.
        ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺎﺭﺵ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﮔﺪﺍ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺴﺘﯽ ﺍﺯ ﺳﺮﺵ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺑﺎ ﺁﻣﯿﺰﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺷﮕﻔﺘﯽ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﺭﺍ ﻗﺒﻼ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻡ !!!
        ﺩﺍﻭﯾﻨﭽﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ :ﮐﯽ؟
        جوانﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﻗﺒﻞ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﮑﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺑﺪﻫﻢ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﮔﺮﻭﻩﻛﺮ ﻛﻠﻴﺴﺎ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﯼ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﻋﻮﺕ ﮐﺮﺩ ﻣﺪﻝ ﻋﯿﺴﯽ ﺑﺸﻮﻡ !
        بزرگی میگفت:
        \" ﻧﯿﮑﯽ\" ﻭ \"ﺑﺪﯼ \" ﺩﻭ ﺭﻭﯼ ﯾﮏ ﺳﮑﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺩﺭﻛﺪﺍﻡ ﻣﺴﻴﺮ ﻗﺮﺍﺭ داری...
        سمیرا شریفی (آسمان)
        سه شنبه ۴ اسفند ۱۳۹۴ ۰۹:۴۳
        درود بر شما، چه زیبا و خوش آهنگ بود نوای قلمتان خندانک خندانک
        محمد علی سلیمانی مقدم
        سه شنبه ۴ اسفند ۱۳۹۴ ۱۰:۲۹
        درود بر شما
        زیبا بود
        تا که جان بر سر سودای تو بگذاشته ام
        ناز کن باز و دگر فکر کم و بیش نکن
        سلیمانی
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        سه شنبه ۴ اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۲۰
        خندانک خندانک
         موسی عباسی مقدم
        سه شنبه ۴ اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۵۷
        سلام برادر مسعود زیبا بود خندانک خندانک خندانک
        نیره ناصری نسب
        سه شنبه ۴ اسفند ۱۳۹۴ ۱۵:۵۹
        آنکه جان داد منم،بگذر از این بازی مرگ

        مات عشقت شدم اینگونه مرا کیش نکن

        استاد بزرگوار با سلام ودرود بر شما
        غزل زیبایی را آفریدید مرحبا بر قلم توانمند شما خندانک خندانک خندانک خندانک
        یدالله عوضپور    آصف
        سه شنبه ۴ اسفند ۱۳۹۴ ۱۸:۴۹
        درودبرجناب درویش عزیز
        سروده ای بس زیباست
        متاسفانه ازلحاظ قافیه اندکی اشکال دارد
        ریش با باقیش ووو هم قافیه نمیشوند
        دروزن هم کمی لغزش وجود دارد
        مشتاق دوباره خواندنت می مانم خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        جعفر جمشیدیان تهرانی
        چهارشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۴ ۱۶:۳۴
        درود و افرین
        خندانک خندانک خندانک
        رودونا کیارنگ  (فاطمه توکلی)
        چهارشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۴ ۲۰:۳۶
        سلام و درود جناب مهرابی بزرگوار خندانک
        چامه ی تلخی ست در کام زمان بی وفایی بی وفایی بی وفایی... خندانک خندانک خندانک خندانک
        بسیار زیبا به دلم نشست خندانک خندانک خندانک
        ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿
        به من بیاموز
        چگونه عطر به گل سرخش باز می گردد
        تا من به تو بازگردم
        مادر!
        به من بیاموز
        چگونه خاکستر، دوباره اخگر می شود
        و رودخانه، سرچشمه
        و آذرخش ها، ابر
        و چگونه برگ های پاییز دوباره به شاخه ها
        باز می گردد
        تا من به تو بازگردم مادر!
        «غاده السمان»
        ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿
        همیشه باشید و بسرایید
        خندانک خندانک خندانک
          مرتضی اربابی حکم ابادی (مسیح)
        پنجشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۴ ۰۰:۳۵
        درود
        بسیار عالی
        مانا باشید خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1