سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        داستان دو چشم

        شعری از

        محسن ملک زاده(رهگذر)

        از دفتر از زهره تا عطارد نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ ۱۸:۰۹ شماره ثبت ۴۴۶۵۶
          بازدید : ۶۷۸   |    نظرات : ۴۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محسن ملک زاده(رهگذر)
        آخرین اشعار ناب محسن ملک زاده(رهگذر)

        بسمه تعالی


        از هر چه جز چشمان خوش رنگ تو سیرم
        فیروزه می پاشد نگاهت تا نمیرم


        لبخندِ جادو کرده ات گفته که هرگز
        -تقدیرِ تلخم را نباید بپذیرم


        دنیای دستت را به من وا کرده ای تا
        دریای جسمت را به آغوش بگیرم


        گلبوسه هایت کو؟که لب تشنه ترینم
        اعجاز لمسش را ببر سوی کویرم


        خورشیدِ مشرقْ تاب را آینه مانی
        نیستی و انگار یخ بسته مسیرم


        عشقت اسیرت را وزیرت کرده اما
        شاهی!چه می دانی تو از درد خطیرم


        یا چشمِ خود بگشا که بی تاب نمانم
        یا بوسه ای بخشم که آرام بمیرم.


        م.م،رهگذر
        21 بهمن 94 .شیراز
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۹۴ ۱۱:۱۰
        دکتر جوان دست مریزاد داری برادر خوبم افرین کیفور شدم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۲۳
        درود گرامی
        غزلی ناب و زیباست خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ ۰۹:۲۶
        حکایت چشم ها جادویی ست بی پایان....زیباست گرامی خندانک خندانک خندانک
        نجمه طوسی (تینا)
        پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ ۰۵:۴۴
        سلام بر شاعر گرامی
        غزل شور انگیز و جانداری بود . نکاتی را جهت همفکری می گویم :


        از هر چه جز چشمان زیبایِ تو سیرم

        فیروزه می پاشی به رویم که نمیرم(تانمیرم.البته فیروزه پاشیدن باعث نجات از مرگ نیست .)





        لبخندِ جادو کرده ات گفته که هرگز

        -تقدیرِ تلخم را نباید بپذیرم(مشکل وزن )





        دنیای دستت را به من وا کرده ای تا

        دریای جسمت را به آغوش بگیرم(در آغوشم )





        گلبوسه هایت کو؟که لب تشنه ترینم

        اعجاز لمست را ببر سمت کویرم





        خورشیدِ مشرقْ تاب را آینه مانی

        با گریه ات انگار یخ بسته مسیرم





        عشقت اسیرت را وزیرت کرده اما

        شاهی!چه می دانی تو از درد خطیرم





        یا چشمِ خود بگشا که بی تاب نمانم( بی تابت )

        یا بوسه ای بخشم که آرام بمیرم.( یا بوسه ای بخشم که آرامم ! بمیرم )
        صابرخوشبین صفت
        چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ ۲۳:۵۴
        خندانک خندانک خندانک
        آرمین اسدزاد (الف)
        پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ ۰۴:۰۰
        درود
        شعری زیبا و دلنواز بود خندانک احسنت خندانک

        اما به گمانم که در چندین بیت ارتباط بین مصاریع ضعیف بود:

        خورشیدِ مشرقْ تاب را آینه مانی
        با گریه ات انگار یخ بسته مسیرم

        البته شاید من در اشتباهم...
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ ۰۵:۳۷
        سلام
        عشقت وزیرت را اسیرت کرده.......
        لذت بردم و ممنون
        زیبا سرودی
        محمد علی سلیمانی مقدم
        پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ ۰۵:۳۹
        درودها خندانک
        زهرا حسینی
        پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ ۰۸:۱۹
        خندانک خندانک خندانک
         موسی عباسی مقدم
        پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ ۰۸:۲۲
        درود زیبا بود از نظر زبان وزن وارتباط بین بیت ها ضعیف بود در این موردها که گفتم کار کنی بهتر خواهد شد خندانک خندانک
        نیره ناصری نسب
        پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ ۱۴:۰۵
        درود بر شما جناب ملک زاده بزرگوار

        یک لبخند کافیست
        دریایی شود
        تا با شوق نگاهت
        سیل شود کویر دلم
        خندانک
        احسنت مرحبا خندانک
        پاینده باشید خندانک خندانک خندانک
        آزیتا احمدی
        پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ ۲۰:۴۸
        لبخندِ جادو کرده ات گفته که هرگز
        -تقدیرِ تلخم را نباید بپذیرم
        ....
        درودهاگرانقدربسیارزیباسرودیدعاشقانه ای دلنشین را...شادزی خندانک خندانک خندانک خندانک
        یونسی یونس
        پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ ۲۲:۴۷
        عرض ادب و ارادت
        زیبا..............زیباست با درونمایه احساسی و عاشقانه
        منتها کمی ناموزون بود ..
        وحید کاظمی
        جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۹۴ ۰۴:۰۵
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        مرحبا بر دکتر عزیز
        بسیار عالی و خواندی
        لذت بردم
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        رضا نظری
        جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۹۴ ۰۴:۴۷
        درود بر شما
        غزل خوبی خواندم
        جاهایی خروج از وزن دارد که بانو تینا اشاره کردند
        بهروز عسکرزاده
        جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۹۴ ۱۱:۵۰

        درود گرامی

        کلکتان نویساتر
        و نگاه نازنینتان ژرفاجوتر؛
        باشید و بیافرینید.
        با مهر
        خندانک
        حوریه (دلشید) اسماعیل تبار
        جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۹۴ ۱۶:۰۶
        درود بزرگوار.. خندانک
        دلبرانه ای پرتمنا و دلنشین..
        زنده باد..
        خندانک خندانک
        خندانک
        ولی الله شیخی مهرآبادی(دیوانه)
        شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ ۰۷:۲۳
        جناب آقای ملک زاده ی عزیز، سلام علیکم.
        .....................................................................
        دیررسیدم..........دوستان بُردند فیض ازاین غزلِ زیبا وگفتنی هاراهم فرمودند..............خسته نباشید بزرگوار.............
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهدی صادقی مود
        شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ ۱۷:۲۹
        درود برشما
        خیلی هم قشنگ
        خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5