سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        یاد جانان

        شعری از

        مهران کیانی

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۴ ۰۰:۵۱ شماره ثبت ۴۴۵۸۲
          بازدید : ۵۶۲   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهران کیانی
        آخرین اشعار ناب مهران کیانی

        یاد جانان جان ما افزون کند
        جان ما از دوزخش بیرون کند
        مینویسم این سخن با نام او
        تا بهشت آید مرا از جام او
        هست جنت آیتی از روی او
        هست ساقی می فروش کوی او
        هست جنت یار دیدن در حجاب
        چشم ناپاکت کند جنت خراب
        هست جنت خُلق او را یافتن
        در پی پاکان شدن، جان باختن
        ای که در دام بهشت افتاده ای
        دل به مهر حور و غلمان داده ای
         ای که چون مهران در این راه دراز
        گه در آتش گه به جنت سرفراز
        فاش گویم آتش من جز ولی
        راز گویم جنت من دان علی
        راه گویم من شما ای بخردان
        هست مهر پادشه بر مومنان
        گو خدا از پادشه راهی بده
        ور ز مهر او خدا جامی بده
        گو خدایا از محبت جام ها
        درکشانم تا براید کام ها
        گو خدا رحمی به حال ما بکن
        قفل ذلت از دل ما وا بکن
        گو خدا در دولت تابان تو
        نی بمانده عمری از مهران تو
        گر خدا خواهد بگویم مطلبی
         ور که تو درکش کنی یابی تبی
        هر که از روی بتان شد تافته
        مهر سلطان را به دل او بافته
        رو به سوی منزل جانان کند
         فکر خود دور از رخ ماهان کند
        گر بخواهد دولت جان ای عزیز
        او همی گوید که خون خود بریز
        در جهنم آید آن والا مقام
        کافری در حد خود او دان تمام
        چیست دوزخ، نفرتی با حرص ها
        گه به بالینت بود ابلیس ها
        هر کدامش آورد وسواس ها
        تو چه میدانی ز آن خناس ها
        صبر باشد چاره ی بیچارگان
        انتظار حضرت صاحب زمان (ع)
        یک سخن دیگر که من دارم نهان
        گویمت تا نکته دان گردی عیان
        در دو عالم عاشق و معشوق اوست
        جان ما از عشق او این سان نکوست
        عشوه های یار من اندر حجاب
        میکند دل را برای خود کباب
        من نگویم اوست لیلا بهر من
        اوست عاشق بر کمالش همچو من
        اوست آگه از برون و غیب ها
        کی شوی معشوق او با عیب ها 
         
        مهران کیانی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۴ ۱۴:۵۶
        کیانی عزیز دست مریزاد دوست خوبم فقط لطف کن سطر هارا روی هم دیگه بنویس تا اشکلی پیش نیاد در صفحه شعرت خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۴ ۰۵:۰۷
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۴ ۱۸:۵۰
        درود گرامی
        آیینی زیبایی است
        خندانک خندانک خندانک
        وحید کاظمی
        سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۲۳
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        علیرضا کاشی پور محمدی
        سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۴ ۰۸:۰۴
        آفرین دوست من ولی شعرتان مثنوی است نه غزل
        موفق باشید
        خندانک خندانک خندانک
        بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
        سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۴ ۰۹:۴۰
        درود برشما دوست عزیزوگرامی شعری بسیار زیبا ازشما خواندم شنیدن نام علی ع در دلم غوغا به پا می شود همیشه گفته ام وبار دگر می گویم تربت پاک مرتضی بوی بهشت میدهد......پاینده باشی خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد علی سلیمانی مقدم
        سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۴ ۲۱:۱۴
        درود بر شما
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6