چهارشنبه ۲۸ آذر
میوه ممنوعه شعری از رحیمه نیکوحرف
از دفتر اشک پنهان نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۴ دی ۱۳۹۴ ۰۹:۲۵ شماره ثبت ۴۳۳۱۲
بازدید : ۷۶۹ | نظرات : ۳۹
|
آخرین اشعار ناب رحیمه نیکوحرف
|
تنها من و تو گوش به فرمان شده از عشق
اما چه کنم میوه ی ممنوعه حرام است
هرروز امیدم برسم کوی تو اما
بدرود حرامم ز تو این حسن ختام است
من در به در کوچه و تو فکر فراری
ای عشق برین جان من اینگونه مرام است ؟
دیوانه چو دیوانه ببیند شود عاشق
در مذهب او عشق فقط ختم کلام است
آهوی غزل های تر انگیزی و بانو
من مرد پلنگی که به دستان تو رام است
این عاشق سرگشته منم جان به فدایت
انگار رخت بینم و دنیا همه کام است
از جام لبت گر که بنوشم همه عشقت
حسی است فراتر که به من عالم تام است
صیاد نظرباز زرنگی شده خود صید
لبهای غزل خیز غزالی سر دام است
ناگاه دلم را به تو بستم ولی انگار
با رفتن تو کار من اینجا که تمام است
پرسیدهزخود اینکه بمن گفته کسی دوش
معنای حرام ای دل دیوانه کدام است
هرروز به یادم که لبت شهد عسل را
اما همه را بس که حرام است حرام است
رحیمه نیکوحرف (ترنم )
بداهه دی ماه 94
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.