چهارشنبه ۳ بهمن
یادِتو با شب بارانی من شعری از آرزو پناهی(باران)
از دفتر صدای پاییز نوع شعر
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۰ ۱۲:۱۱ شماره ثبت ۴۲۳۰
بازدید : ۸۹۵ | نظرات : ۲۶
|
دفاتر شعر آرزو پناهی(باران)
آخرین اشعار ناب آرزو پناهی(باران)
|
من اینجا آرمیده ام
و از دریچه چوبی اتاقم
دزدانه میبینم صورت مهتاب را
ستاره باران است آسمان
دل من ابریست امّا
شاخه بید میرقصد برایم برای اندکی لبخند
که من پاییزم و برگ ریزان ِحضورتو
غنچه پژمرده ام رویید در باغچه کویر
جشن عروس مرده ست
عروس سیاه پوش
خون مرده در پشتم از شلاق بی مهری تو
قلمم برقص با آهنگ عشق ناکام
که تویی همدم شبهای تار مهتابیم
بوم من خالیست از رنگ سیمینت
رنگ عشق
همه پاییز است افکارم
.
.
آسمان برقی زد از اشک نگاهم
گونه ام خیس درونم
غمناک می لغزد
دست من سرد است
تاریکم از غروبت ٬با آنکه نقره فام است مهتاب
کسی نمی شنود فریاد سکوتم
سکوت شکستنم
پشت بارانم شکست
ذوب شدم از تب انزوای درونم
و سر من در میان دستهای زمان همواره می گرید
انتظارم عبث است
زمان مٌرد همین جا
فقط عطر تو باقیست
...
....
.....
راستی یادم رفت..
حال من خوب است شاید!
درد خون مردگیست بر جانم!!!
آرزو(باران)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.