توبزن نی
تو بزن نی که منم ناله کنم با سوز ش
تا بفهمند اهل عالم که چه امد روز ش
از همان لحظه که او را ز نیستان بردند
بغض بی واسطه شد ناله و آه آموز اش
*
سینه از دل گله ای کرد واین جمـله سرود
چه سراسیمه ای ای دل بفهم ؛ این بدن است
دل به آهستگی از ولـــوله اُفتــاد و گـفـت
همه بی تابی من ناله ز حیـدر زدن است
*
ای آنکه ضمیرت همه شب آه وفغان است
حرص وطمع ات وسعت دریای جهان است
بیـــهوده نزن زُل به فـــلک چــــشم بپوشان
سوگـــند که او در دل خـلــق است نها است
*
انتظاره من واین پنجره پایان ندارد
شاید او بر من واحساس من ایمان ندارد
یا که من ساده وخوشباورم ای ثانیه ها ؟
گفته بودش که بجز من امکان ندارد
*
زوجی عاشق که شبی عشق بهم ورزیدند
بوسه ای از لب هم عمـــــزه کنان دزُدیدند
کینه توزانه زمــــــــان برسرشان شد آوار
در همــاغوشی هم سوی خزان لغزیدند..؟
*
عمری که از تو ندارد نشان خس است
دامی که عشق تو باشد، مرا بس است
با چشم بسته تمـــــــــــنا نشسته ام..؟
می خواهمت ، نرهانم از این قفس ؟
*
باز هم نغمه سرا شد نسیم تنهایی
بازهم همدم ما شد شمیم تنهایی
رفت، او شاخه گلی هدیه آورد ، اما ؟
باز من ماندم و حجم عظیم تنهایی
*
قاسم پیرنظر "سلیم "