دوشنبه ۳ دی
آدم حسابت نمی کنم شعری از امیرخانکی
از دفتر قاصدک نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۲۲:۴۳ شماره ثبت ۴۱۲۹۲
بازدید : ۴۸۴ | نظرات : ۱۳
|
آخرین اشعار ناب امیرخانکی
|
آدم حسابت نمی کنم
آن روز که درهجوم
حادثه های
اسیر دست سرنوشت
چادرت راگره کردی
برکمر خشم
وگفتی که آدم حسابم نمی کنی!
فهمیدم
که
آدم
حسابم
می کردی!
چه زیبا بود
رقص خشم چشمانت
زیرچادرنفاق
درجنگ قدرتی نابرابر
تسخیر قدرتم در
چنگال زنانگی ات
غوغا می کرد!
چه ساده تصاحب کردی
درکودتای
دیکتاتوری
خودکامگان!
تن پوش مدیریتم را!
آری
سیب دلت را که
گاززدم!
هبوط آدم ازبهشت
تکراری
دوباره
یافت!
به کدامین قبله
به نماز می ایستی
وقتی درسرزمینهای اشغالی لیلی
نمازمجنون می خوانی!
آنها یی که تورا قدیسه
می خوانند
معنی باتوبودن را
نمی فهمند!
تو بوی غربت
جنون می دهی
درپوسته ای از
سکون وآرامش!
زخم های برتنت
حاصل نفرینهای
کبروغرور است!
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.