دوشنبه ۳ دی
خود _تراش شعری از پرنی آن
از دفتر خود _تراش نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۴ ۱۵:۳۳ شماره ثبت ۴۱۱۷۲
بازدید : ۴۱۷ | نظرات : ۱۷
|
|
میدانم که میدانی
میدانم که میخوانی
میدانم که از دنیا
تو فقط یک عشق کم داری
چقدر تنهایی
خودت نمیدانی
تو اوج شبهایی
خودت نمیدانی
برای غربت من در این سکوت عجیب
امید فردایی خودت نمیدانی
نکند فریب باشد غم این نگاه زیبا
که به جان من دواندی به دلی غریب و زیبا
تو که رنگ بادبودی و به باغها رسیدی
پس چه شد کجا رفتی یهویی ؟
منم ان سکوت پنهان
منم ان کویر تنها
منم ان تنهای تنها
میدانم که نمی دانستی
قصه ی عجیب من را
اری من همانم
منم ان بانوی تنها
پ.ن : گاهی ادما نمیدونن -نداستن عیبی ندارد - دانستن و تظاهر به نداستن عیب است
شنبه 11/7/94
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.