پنجشنبه ۲۹ آذر
محبوس چشمانت شعری از رضا صفائی
از دفتر عاشقانه ها نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۴ ۰۲:۱۴ شماره ثبت ۴۰۴۳۸
بازدید : ۳۱۲ | نظرات : ۲۲
|
آخرین اشعار ناب رضا صفائی
|
بانوی گیسو کمند من
چشیدن طعم لبانت بهترین آرزوی من است
سالهاست جز تصویر روی ماهت چیزی قلبم را آرام نمی کند
از خدا می خواهم کسی متوجه چشمانت نشود
همان چشمان به رنگ عسلی که مرا در خود محبوس کرده است
من اسیری هستم که در وصف زندانبانش عاشقانه مینویسد
معشوقه ی من کاش برای لحظه ای جای من بودی
تا حس عاشقی را درک می کردی
ولی نه
من نمیخواهم جای تو باشم
می ترسم نگاهی چشمان زیبای تو را در من ببیند
و من که رسم دلدادگی میدانم با او برومم
آنگاه خود که اسیر تو هستم فراموش شوم
بانوی گندم گون من اینبار که ببینمت
به گونه ای نگاهت میکنم
که کل هستی عشق من به تو را فریاد بزنند
اینبار اسیر چشمانت نمیشوم
بلکه زیبایی نگاهت را با چشمانم به دیدگانت انعکاس میدهم
تا تو محبوس چشمان خود شوی در نگاه من
میخواهم آزادانه با بوسه هایم عاشقانه ها بر لبانت بخوانم
تا طعم شیرین لبانت جاری شود بر نوشته هایم
شیرینی ای که چشیدنش در این جهان تنها باید سهم من باشد ...
آنگاه این دلنوشته های شیرین ما
به همه درس عاشقی می دهند ....
#رضا_صفائی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.