دوشنبه ۵ آذر
پاشیده شدم .... شعری از حامد خنجری عیدنک
از دفتر هذیان نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۹ شهريور ۱۳۹۴ ۱۵:۳۹ شماره ثبت ۴۰۱۸۲
بازدید : ۴۳۶ | نظرات : ۵
|
دفاتر شعر حامد خنجری عیدنک
آخرین اشعار ناب حامد خنجری عیدنک
|
پاشیده شدم از هم، من سرفهء خودکارم
دارد سرِ هذیانی، خودکارِ غزلبارم
تقدیرِ من این بوده ناخن بجوم هر شب!!!
سوزن بزنم بر تن! معنایِ خودآزارم
تلخیِ هلاهل را از لحنِ زبان ریزم
تندی بکنم با من، اخلاقِ سگِ هارم
پاشیده شدم از تو، پاشیده شدم از من
من شاعرِ غمگینم، من شاعرِ بی عارم!
پاشیده شدم وقتی، روزم به خیالت رفت
شاکیِ 'نبودن' شد، ماتمْ شبِ بیکارم
پاشیده شدم وقتی، دیدم که بدونِ تو
محبوس غم و یأس است آیندهء بیمارم
یعنی تنِ آنکس که در بسترِ .... وای ... مردم
پاشیده شدم از بس، بازیچهء افکارم
پاشیده شدم صد بار تااوجِ جنون رفتم
وقتی که نمانْد یک نخ، در پاکتِ سیگارم
چشمم به درِ خانه،یکبار ... صدا؟؟؟هم نه؟؟؟
پاشیده شدم از بس، سرگیجهء تکرارم
رفتی و نیامد بعد، دلدار به قلبِ من
تو رفتی و دل هم مُرد ... دلخوش به خودِ دارم
حامد خنجری عیدنک
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.