دوستان عزیز این شعر مربوط به مسابقه طنز و چاپ شده در روزنامه جام جم سال 82 میباشد
موضوع هم این بوده که چرا اسم خاله سوسکه خاله سوسکه هست؟!
باتوجه به شرایط 14 سال پیش و خامی گذشته و ناپختگی حال بنده مطالعه بفرمایید!
یکی خالـه اندر ولایــات بود
که از تیپ خوبش حکایات بود
یکی مــدرک از کالج کمبریج
به تن تاپِ کوتاه ، به پا استریج
به موی کمــندش کتیرا و ژل
به ابروش وَسمه مدادهای بِل ((BELL
به چشمــای زاغش زده لنزِ آبــی
یه جفت صندلِ نو ، یه عینک عقابی
کمربند ورساجی ، نوت بوکِ جیبی
یک همراهِ ویبره ، چه تیپِ عجیبی
از آن سوی یک موشِ بدشکل و طاس
که تِرمی ز درسش نگردیده پـــاس
ســرش فندق و اِشکــمش طالبــی
زده بر ســرش ایده ی جالبــی
شده عاشقِ خاله ی قصــه مون
شبِ خواستگاری ، فضای درون :
چـو بشنید خالـه بگفتا که نــه !
موشه سوسک شد ، بره شد ، گفت بَع
شنــاسنامه ی خالـه تغییر کـرد
خاله سوسکه ماند اسم او تا ابد
یعنی خالـه ای که جـوابش نه اَس
کند ضایعت همچو سوسک و مگس
بسیار زیبا و شیرین بود