يکشنبه ۲۷ آبان
فکر میکنی زندگی میکنیم ؟ شعری از ش سپیده ی صبح
از دفتر شعرناب نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۴ ۱۷:۳۰ شماره ثبت ۳۹۱۸۵
بازدید : ۴۹۴ | نظرات : ۸۹
|
آخرین اشعار ناب ش سپیده ی صبح
|
از چیزی حرف بزن و بگو
که بگنجد در مخزن باور من !
من گریزانم از باور های محال
مثل پیامبری
که مدام ،میکند تلاش ،بی امان
برای رهنمایی این و آن ....
و باز هم غصه می گیرد دلش را که هیچکس نیست
که همره او باشد ! در گوشه ی زمان !
منم مدام هستم با خودم در جدال !
گویا دونفر در من هست که ندارند ارام ...
از زندگی برای من نگو کمی زنندگی دارد
این واژه بی خیال!
از چگونه اش بگو
از چگونه بودنش برای من
که این توهّم را لمس کند اندکی باور من
که زندگی ،\"زندگی \" است نه فقط خیال !
**************
سلام دوست دارم خوب بنویسم اما خودم میدونم این نوشتم در سطح پایینی هم هست ، هرچند که تازه نوشتمش
شاید خنده دار باشه اما گاهی اونقدر بعضیا شونو دوسشون دارم اینجا نمیذارم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.