جمعه ۲ آذر
|
دفاتر شعر زهرا قمری فتیده
آخرین اشعار ناب زهرا قمری فتیده
|
فصل فصل وصل شد،اما چه سود؟
کاش می شد باز با یادت سرود
روزهایم بی تو شب شد ،تار تار
برف بارید و نشد فصلم بهار
بی تو تهران، شهر سرشار از عدم
بال بسته کفتری دور از حرم
سال های زندگانی می روند
برگ ها هم ارغوانی می شوند
فصل بوی دردناکی می دهد
بوی خون و مرگ پاکی می دهد
شهر،شهر غمزده ،شهر سکوت
دست ها خشکیده در اوج قنوت
عنکبوتانی تنیده در نگاه
چهره ها دلخواه در اوج گناه
آدمک ها صورتک هایی عفن
ماهیانی مرده در لای و لجن
شهر شهر فقر، شهر بی کسی
دیده ها جولانگه دلواپسی
سال ،سال درد سال انتظار
روزهای مرگزای بی بهار
خنده ها کم رنگ شد ،کم رنگ تر
بر کلاغان هم قفس شد تنگ تر
چنگ کفتاران به مرغان تیزتر
دامن پاک عدالت نیز،تر
شهر ،شهر غمزده ،شهر سکوت
دست ها خشکیده در اوج قنوت
شهر پر از بوی زُخم اسکناس
شاپرکها،سوگوار مرگ یاس
التیام درد ،مرهم های سبز
می شکوفد غنچه ی غم های سبز
فصل ،فصل زندگی ،فصل عبور
فصل اشک اسکلت های صبور
شهر، سرشار از توهم، از عذاب
تشنگان مرده ازوهم سراب
عشق ها رنگی، پر از ترس گریز
مولوی و شاعرک ها در ستیز
زن ؛مترسک واره ای در اوج ناز
نشئه ریز دست های بی نیاز
قرن ،قرن قدرت تابوت ها
قرن احیا گشتن ماموت ها
مردمی خو کرده با قانون جبر
سوگوار انقراض نسل ببر
سینه ها آکنده از بوی رطیل
فصل مرگ والنهاران،قرن لیل
شاعران هم جاشوان اشک و آه
آشنای واژه های بی پناه
زمستان 1373-تهران
"زهرا قمری فتیده"
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.