جمعه ۲ آذر
چه کسی خواهد گفت؟ شعری از آرزو پناهی(باران)
از دفتر صدای پاییز نوع شعر
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۲ تير ۱۳۹۰ ۱۷:۵۴ شماره ثبت ۳۷۷۶
بازدید : ۱۰۰۶ | نظرات : ۲۷
|
دفاتر شعر آرزو پناهی(باران)
آخرین اشعار ناب آرزو پناهی(باران)
|
صدای ساز من در گوش شب نالانه می پیچد
تن عریان شهر سوخته
چونان زن بدکاره
بر دست تجاوز غرق در عیش است
همان عیشی که در پایان
صدای زاریش بر این گنه
هر لحظه گریان است
صداقت را به حکم سنگسار
قربانیش کردند
من از این قتله گاه دائم گریزم
زندگان خفتند در تابوت
لب میگزند به سکوت
مصلوب بی عدلی و بهتانند
میروند جمله به آفاق سیاه..
دریا آتش گرفته
ماهیان سوخته اند
بوی جزغالگی عروس دریا
عابری مست کنار ساحل
نعره های نفسکش میزند
بطریش لبریز غم
دیده اش بی پنجره
فکر تنهایی
دریاست
و زمین داغ نفس می کشد از بی ثمری
گندمش ذوب شده
چمنش تًنک
است
گل سرخش زرد است
و شقایق دگر از خانه او رخت بسته
متن شعر همش از بوی غم است
چشم شاعر خیسِ از نقد خودش
چه کسی خواهد گفت؟
چرا باران تلخ می گرید
چه کسی خواهد گفت؟
راستی یادم
رفت!
حال من خوب است!
و تو باور می کنی آیا؟
می خواهم بر آسمان صعود کنم!!!
آرزو(باران)
|
|
۱ شاعر این شعر را خوانده اند
Guest
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.